زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

ماه رمضون بچگی هامون

      ماه رمضون و دنیای پرهیاهوی مردم شهر دردل تاریک شب،که این شب ها شبیه شب های ساکت و بخواب رفته دیگر ماهها نبود.ساعت از نیمه شب گذشته،خستگی،استراحت و خواب، در فرهنگ لغت این شب ها بندرت معنی می شدند.در عالم کودکی،بازی و شر و شورش را همراه با یک عالم عرق بدنِ عجین شده با گرد و خاک کوچه مزه می کردیم(گازی خیزی،کنچیل و سبخ) وماسیدن گردوخاک ومزه شورتن را بخاطر معاف شدن از آب تنی و حس کردن بیشتر این ساعات،از بزرگترها پنهان می کردیم ولی شستشوی بی دقت پاها و نقش بستن گل و لای برروی دمپایی انگشتی ابری(نعال کلنچی یا دوبندی) یکی از همرزمان همانا و صدور حکم تبعید به حمام همانا(جونشور و گاهی گتیعهء دبش مادربزرگ و سطل پرازآب خنک اختصاصی او وصابون لایفبوی اصل انگلیسی).

    یه وقتایی رگ سیاست بچگانه مان بالا می زد و همان ابتدای بازی هرچه خاک و خوله کوچه بود به سروروی هم می پاشیدیم تا بعد ازمانور اساسی درمقابل دیدگان بزرگترها جواز ورود دسته جمعی مان به حوض کوچک پدربزرگ به اتفاق بچه های فامیل و همسایه صادر شود وامروز در عجبم که چطور همه ما در آن حوض کوچک جا می شدیم؟یا ما چثه مان خیلی کوچک بود ویا دل هایمان بزرگ... بازی و دید وبازدید های شبانه رمضان تا ساعات نزدیک سحر ادامه داشت،کمتر اتفاق می افتاد شاهد سفره سحری باشیم،خستگی و سیری(از خجالت شکم درآمدن بعد از  صرف انرژی برای بازی) عواملی بودند که اجازه می دادند از این ساعت چشم پوشی کنیم.البته صدای مراد(خدایش رحمت کند) درواژه های گُم گُم سحری(قوم قوم سحری) و طنین انداختن ضرب دهلش چشم های گرم و پرخوابمان را برای لحظه ای سردو هوشیار می کرد ولی بمحض دورشدن...

     روزها با خوابیدن تا لنگ ظهر،رمضان بچگی هایمان را تفسیر می کردیم.۱۲ ظهر به بعد که بیدار می شدیم چشممان به قابلمه روی اجاق و گوشمان به صدای پسرنوجوانی بود که درکوچه داد می زد :«باروتی گرم ونرم...».بساط غذا که براه می شد مهمانی تلویزیون شبکه امارات را هم از دست نمی دادیم.یادش بخیر سریال کویتی (شاه بندر و کامل الاوصاف الّی یخوّف ولا یخاف)-سریال مصری و برنامه(افتح یا سم سم ابوابک نحن الاطفال)-کارتون(جونگر)...با پایان یافتن برنامه مورد علاقه مان بوی خوش دسرها(فرنی-ارروت-پیشو-ژلی-ساگو) ماراراهی آشپزخانه می کرد تا یک دعوایی هم برسرخوردن ته دیگ این دسرها براه بیندازیم...عصرودمدمای غروب بازاربردن و آوردن دسرها و خوراکی ها از خانه همسایه و فامیل گرم بود.وقت افطار روزه داران واقعی ما بودیم و شکم های ریاضت کشیده مان ! گوش به اذان و چشم به سفره در پی ذخیره نمودن انرژی لازم برای پروسه بازی و شوروهیاهوی شبانه در دل کوچه بودیم.

نظرات 32 + ارسال نظر
سینا سایبانی سه‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 04:51 ب.ظ http://www.sina-s.blogsky.com

سلام دادا
خاش ادگو
یادش خاش شاید مه ایتوکا فکر اکردم اما احساس اکردم او موقعو رمضون صفاش بیشتره.
نظر خوت چن؟

سلام کاکا سینا
خیلی خاش هندین.... هرچه درجه خلوص،سادگی و یکرنگی آدمون بالاتر بشت،لطف و صفای روابطو بیشترن.اوموقون دلون واهم صافتر و پاکترهه،تظاهر و طعن و چشم و هم چشمی تو دلون جایی نهه.

سیخور سه‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 05:31 ب.ظ http://www.hormoodar.blogsky..com

سلام بر دادای خوبم...نماز روزونت قبول...خیلی وقت هسته اپ اتنکرده و دلمون بی نوشتهون جونت تنگ بوده...
نادنم بی چه؟؟ ولی انگار پیشترون رمضون یه حال و هوای دگه ایشسته..بی شما هم همیطورن؟؟شاید هر چیزی که وارد خاطرات آدمو بشت شیرین جلوه اکنت و سالهای بعد(البته اگه عمری بشت) رمضون الان وا یادخو بیاریم....
راستی به کلبه ما هم سرکی بکش دادا..خدا یارت

سلام بر کاکای خوش لهجه هرمزگان....خش نماز وروزه انشاء الله.... چه تعبیری زیبایی(شاید هر چیزی که وارد خاطرات آدمو بشت شیرین جلوه اکنت) و وقتی فکر امکه امدی واقعا همینطورن .... لیاقت امبشت خدمت ا رسم.

م.ص سه‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 05:33 ب.ظ http://melirah.blogfa.m

با سلام
بسیار خوب وروان و آموزنده بود .امیدوارم مستمر باشه .
خوشحال میشم فرصت شد به وبم سر بزنید .
همواره سبز وتندرست

سلام بر شما
متشکرم.بسیار خوش آمدید....حتما خدمت می رسیم.

امید بندری سه‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 06:48 ب.ظ

با سلام خدمت خانم قاسمی گرامی و اروزی قبولی طاعات وعبادات شما وهمه هم استانیون عزیز
خاطرون جالبی هسته وای سریال کویتی هم خب یادمن ولی قبول کن سنت ون گذشته دگه فراموش ابودن ما که بچه هستریم تو رمضان گم سحرو هسته وخیلی چیزون دگه از چند روز مونده به عید همه با شور شوق خاصی به استقبال عید شو ارفته ... الوداع یا رمضانی هم مو هسته ایشون هم از یاد ارفتن وختی صدای ژنگ ژنگ کندر به گوش نارست وختی مم گپو چیچکای کغار ناگیت و بپ گپو دل ودماغ کصه ای نبشت وختی چولگن تو کنچیل گازی درا ناکنن و وختی که چوک کوچک هرمزگانی باهات سرحدی گپ بزن بی چه چیز دگه ای دلمون خاش کنیم
نخسته خانم قاسمی عزیز وخدا قوت

سلام بر دلسوز سنتون هرمزگان....خش نمازو روزه کاکا....... تو شهرون گپ ای مساله حادتر و مایه تاسف بیشترن ولی شکر خدا تو شهرون کوچکی مث شهر ما حال و هوای ماره رمضون و سنتون دیگه هنوز محفوظن..... پاینده بشین و سربلند.

بی بلم سه‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:21 ب.ظ http://beybelom.blogsky.com

سلام
چنان می گه بچگیمون که فکر می کنه ما باور کردیم ۹۰ سالشه!
من هنوز هم مثل بچگیمون همه خوراکیهامون رو می ذارم برای افطار، آفی هیچ کس!
خوشحال شدم به روز شدی دادا!

سلام معصومه جان.... چه لحن قشنگی.... برای چند دقیقه لبخند از لبام نمی رفت.خیلی بدلم نشست...با این حساب از بچگی برنامه ریز خوبی بودین ...راستی (آفی هیچ کس) یعنی چه ؟

سنگار سه‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:49 ب.ظ http://nematollah.blogsky.com

سلام
زیبا بود . از هیجانات کودکی که در این ماه بگذریم . در مورد کارتونا منصفانه نوشتی . خصوصآ جونگار چون تا حدی به این کارتون علاقه داشتم که همیشه حس می کردم مث جونگار نیروی زیادی دارم ودر دعوا با برادرم اول می گفتم : جوووووووووون گااااار و بعد دعوا می کردیم . حتی یادمه خواب جونگار شدنم رو هم دیدم .
چه زود گذشت.

سلام بر شما..... خوشحالم که تونستم این قسمت شیرین خاطرات کودکیتون رو یادآوری کنم.... ما که دختر بودیم با جونگار همذات پنداری می کردیم چه برسه به شما که همجنسش بودین ....

رامی چهارشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:23 ق.ظ http://www.dehtal-city.blogsky.com

سلام بر خواهر عزیز» خانم قاسمی

اول قبل از هرچیز ماه رمضان رو به شما و خانواده محترم تبریک میگم وآرزوی قبولی طاعات و عبادات شما رو از درگاه حق تعالی آرزومندم.
چقدر زیبا دوران کودکی و شور و هیجان و همچنین شیطنت ها یش را وصف کردید. یادش بخیر روزه های کله گنجشکی!!!
آب خوردن دزدکی و افطار قبل از هر کس سر سفره نشستن!
از گتیه و تشت آب و صابون لایف بوی گفتین! یادش بخیر!
ممنون. ما رو بردین به دوران کودکی...
ما رمضون بچه که بودیم سر افطاری میدویدیم میرفتیم مسجد محله و سر سفره می نشستیم. خرما و ارده!!! نان مهیاوه ای محلی و خمیر. - شب هم نماز تراویح کنار پدر!!! عجب صفایی داشت!
......................................................
تشکر ویژه هم دارم ازتون برای سرزدن به سایت و نظر لطفتون. خیلی ممنونم ازتون.
موفق باشین.

سلام بر آقا رامی
قبولی مناجات بی ریای شما در این ماه رحمت را آرزو می نمایم.... پسران در بحث خوردن قدرت انتخاب بیشتری داشتند !!! هم غذاهای مسجد را می چشیدند و هم غذای خانه،خرید و نوش جان کردن غذاهای اغذیه فروشی ها،بعد از افطار که بماند !!! کاش دلهامان بسان کودکیمان معصوم و پاک مانده باشد....سرزدن به سایت خوبتان وظیفه من بود،هرچند عضویت در سایت تان خیلی اذیت کرد و ایرور داد و موفق نشدم....

ماه لی لی چهارشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 08:25 ق.ظ

درود
یاد باد آن روزگاران یاد باد

درود بر شماو دلهای بی آلایش..... دلتان را دریایی آرزو می نمایم.

بنگری چهارشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 08:40 ق.ظ http://www.bangeree.blogsky.com

سلام دادا عزیز ،
ماه رمضان بر شما و خانواده ات مبارک باد ، انشاالله طاعت و عبادت شما و جمیع مسلمین قبول باشد .
نوشته ات یاد کودکیم انداخت وقتى قبل از افطار منتظر شنیدن صداى توپ افطارى پشت بام خانه یا به نزدیکترین جایى که این توپ بود مى رفتیم ، بعدش بدو بدو سر سفره براى خوردن شیرینى و دیدن کارتون توم اند جیرى ، سبستیان و لورا ...
ولى رمضان پیشترون صفایى دگه ئى هسته . موفق باشى

سلام بر دادای مهربانم
امیدوارم طاعات و یکرنگی شما با خداوند عزوجل نیز مقبول افتد..... بل و سباستیان ! یادش بخیر من سگش (بل) رو بیشتر از خود سباستیان دوست داشتم ! چه جالب صدای توپ،برای من جدید و جالبه....

ابراهیم چهارشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 08:55 ق.ظ http://inja-anja.mihanblog.com

درود. نثر زیبایی دارید!
راستی افتح یا سم سم را با آن موزیک آغازین شاد و جذابش به یادم انداختی. یاد تمام اینها که گفتی به خیر

درود بی پایان بر شما برادربزرگوارم
متشکرم .... پس شما هم از بچگی با شبکه بیگانه مانوس بوده اید ؟؟!!(منکه بسیار مدیون این شبکه هستم،کماکان سریال و برنامه های شبکه های امارات وقت افطار همراه و مطابق با ذائقه ما هستند،خصوصا فریج(ام خماس) !!!!)

دختر رویدری چهارشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:08 ب.ظ http://2khtarrooydre.blogfa.com/

سلام خواهر گلم
خسته نباشید
دست نوشته های زیبایی دارید
انشاالله موفق و سربلند باشید و نماز و روزتون قبول باشه
در پناه حق .

سلام گل پرنشاط رویدر
زنده باشین عزیزم...... آرزو می کنم از این ماه پرفضیلت نهایت استفاده رو ببرین ...

مهرگان چهارشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 05:09 ب.ظ http://bandarmehr.blogfa.com

سلام. و نماز و روزه هاتون قبول.
منو یاد یه شعری انداختی . فکر کنم کسایی که کودک معصوم درونشون رو حفظ کره باشند این شعر را به خوبی به یاد بیارن .
موفق باشی

سلام بر خانوم گلی
ایام پرفیض این ماه بکامتان ....حالا ما بیچاره های قسی القلب که کودک درونمون معصومیتش رو از دست داده نباید بدونیم شعری که شما بیاد آوردین چیه ؟(شوخی) به روح فضول و ناآرام ما رحم کنید !!.......... زنده باشین.

رامی پنج‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 02:36 ق.ظ http://www.dehtal.com

سلام مجدد
خانم قاسمی من خودمم بیشتر وبلاگم رو دوست دارم تا سایت. این وبلاگ برام پر از خاطره است. خاطره اشنایی با بزرگان و دوستان عزیزی چون شما. در واقع من هر چیزی که در زمینه وبلاگ و سایت دارم و اگر پیشرفتی داشته ام تابحال همه اش رو مدیون لطف بیکران شما شما هستم.
.............................................................
سلام
الته جهد و تلاش و اراده قوی شما درجهت یافتن راههایی برای توسعه دانش تان درزمینه وبلاگ نویسی و راه اندازی سایت،زمینه ساز موفقیتتان بوده که این همتتان شایسته تقدیر است.از مساعدتتان برای عضو شدن در سایت خوبتان ممنونم برادر خوبم....

شهناز پنج‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 03:32 ق.ظ

سلام
روزه وعبادت شما وخانواده گرامیتان قبول وبرکت وخیر بر زنده گیتان باد.
باید عرض کنم که از .......... ماه مبارک رمضان در ایران برکت و کرامتش را از دست داده و دورنگ و دروئی و تزویر بر جوامع حاکم میباشد .در بناه خداوند رحیم و کریم باشید.
.................................................... سلام شهناز جان
خوش نماز و روزه ... دلتان قرین رحمت الهی....

حیدری بلوکی پنج‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 04:14 ق.ظ http://blooki.blogfa.com

سلام سرکار خانم قاسمی
بله یادش بخیر آنروزها . ولی خدا را شکر که هنوز در شهرهای بندر کنگ و بندر لنگه بعضی از فرهنگ ها و سنت های حسنه گذشته باقی مانده است.
درود بر شما که برای زنده نگه داشتن این سنت ها تلاش می کنید - سربلند پایدار باشید

برادرمحترمم
سلام.....من هم نظر شمارادارم که زندگی در بندرکنگ و بندرلنگه بخاطر داشتن این سنتها نعمت است و البته تلاش ما برای حفظ و احیاء سنت های خوب،لازم و ضروری است.... وقتی دانشجو بودیم حاضر به غیبت و تحمل تهدید افتادنِ دروسی بودیم ولی طاقت نگذراندن ایامی از ماه مبارک در شهرمان را نداشتیم.حال و هوای این ماه در هیچ جای دیگر نمی توان یافت.بسیار خوش آمدید.

چوک بندرعباس پنج‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 05:55 ب.ظ http://WWW.BANDER-ABBAS.BLOGFA.COM

سلام دادا...
رمضان کریم
نماز و روزه ات قبول...
یاد گذشته هم بخیر...

سلام بر کاکای بزرگوار
طاعات و عبادات شما قبول انشاءالله.....

زاشرخخساه جمعه 30 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:16 ب.ظ http://www.chavooshi.visit.ws

با سلام
واسه من که خیلی جالب بود ..هر چند که ما هم تقریبا این چیزها رو تجربه کردیم ..ولی نه به اندازه اون قدیما
به امید فردایی بهتر از امروز

برادر خوبم آقای چاوشی
سلام....شعار پایانی که در آخر هر مطلب وبلاگتان می نویسید(همچنین درپایان این نظر) دنیایی از امید است....بسیار خوش آمدید.

خودت حدس بزن شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:55 ق.ظ

خب......دیگه!!!!

چه سوال سختی ؟؟؟!!! ««ل.ب»» ؟؟؟ خوش اومدید.

یک دوست شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 04:12 ق.ظ

سلام دوست خوبم ! با آرزوی قبولی طاعات وعبادات شما !چه خوب وزیبا دوران کودکی را وصف کرده ای که خاطرات آن دوران برایمان تداعی شده ، دوران خوش کودکی با کمَترین دغدغهََ فکری و مشکلات ریز ودرشت زندگی .که وقتی فکرش را میکنیم چه زود گذشت ََََ.دوران کودکی و خاطرات ماه رمضان ، مراسم ختم بخش ،دید وبازدید شبانه ، لیلته القدرو الوداع و...دلامون با کمترین وکوچکترین چیزها پر ازشادی می شد . اما حالا چی ؟ غم های بزرگ در را بر روی شادیها بسته است . هرچند به ظاهر شاد و خندانیم اما درونمان غمی جانکاه لانه کرده ،غمی همچون ا ز دست دادن عزیزی...
اول مهر ماه روز تولد یکی از عزیزترینم عزیزانم دوستی که قضاوتقدیر هفت سال واندی است مرا از دیدار او محروم ساخته .آن عزیز سفر کرده که صد قافله دل همره اوست چه زود رخت سفررا به تن کرد وازاین ویرانه به ظاهر آباد به سرای ابدیت شتا فت .وشاید این هم امتحان الاهی است برای بندگانش که صبروتحمل مارا بیازماید.دوست دارم متنی برگزیده ازمجموعه نثر ادبی محمد رضا مهدیزاده را برای آن عزیز سفرکرده به نگارش درآورم ،البته با اجازه شما وآن نویسنده .
"تو نیستی "
شب آمده است وباز تونیستی ای ماه من! ستاره ها محزون وبی قرارودر کار شکفتن اند تا شاید سایه ای از روشنایی تو را بر پرده سیاه آسمان تصویر کنند . من در کومه غم نشسته ام. لحظه ها سکوت کرده اند و شب با همه عظمت وخلوت خود در مقابلم جاری ست.ای خلوت گزیده در آسمان ! سراغ تورا باید از کدام ستاره گرفت ؟باکدام نسیم می شود به سوی کوی تو وزید ؟ازکدام پنجره می توان تورا دید ؟کدام آینه از تو می گوید؟ شب آمده است وباز تو نیستی ای ماه من ! ومن مانده ام با اندوهی که مرا تا هیچ می برد و آنگاه در موجی از رؤیا رها می کند.لبخندی می زنم و می گویم شاید چشمان تو در صبحی که از راه می رسد بیدار می شود؛اما موجی مرا به ساحل حقیقت می سپارد ودر می یابم که برای همیشه از دیدار خود محرومم خواسته ای .شب با همه عظمت و خلوت خود در مقابلم جاری ست . فانوس زمزمه را روشن می کنم تا نبود تورا مرثیه ای بسرایم و قصه بودن تورا برای قلبها تعریف کنم . من روی قلبم برای تو شعری نوشته ام ؛ شعری که در یک شب مهتابی از شباویز ها آموختم. سلام همه پروانه ها بر تو که شمعها را مشهور کردی و درود همه گلها بر تو که از تمام باغها زیباتربودی.
من خوب می دانم که هیچ تقویمی نمی تواند بگوید چه وقت بر می گردی .چگونه بی تواز عشق بگویم و از خاطره هایی که از مهتاب زیباترند ؟ این روزها ی گرفته ودراز بی تو به پایان نمی رسد و حرفهای من هر غروب نا تمام می مانند . چرا رفتی ؟ هنوز می توانستیم چراغ علاقه را روشن نگاه داریم و خنده های بسیاری را تجربه کنیم .هنوز امید های فراوانی در راه بود .چگونه آخرین اشکهای تورا فراموش کنم؟ به اتاق های افسرده که سراغ تورا می گیرند ، چه بگویم وهروقت دلم گرفت برای چه کسی نا مه بنویسم ؟ چرا رفتی ؟بی تو بشقاب های اندوه را چگونه بشویم و چگو نه غباراتاق تنهایی دلم را بزدایم ...

سلام بر شما دوست خوب ....
به مراسم ختم بخش اشاره کردین،دوست داشتم این ماه رمضان یا رمضان آینده مطلبی در اینباره بنویسم......... بله غم از دست دادن یک عزیز برای همیشه تصورش سخت است چه برسد به تحمل این مصیبت.... واقعا خدابه شما و خانواده خوبش صبر جزیل و کثیر عطا نماید..... اگر عمری بود باتفاق پستی به این بزرگ بانو که مظهر هنر،سرزندگی و انسانیت بودند اختصاص می دهیم....اگر این وبلاگ بتواند سنگ صبور یک نفر(حتی برای یکبار باشد) نهایت افتخار من خواهد بود.بسیار خوش آمدید.

خلفان شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 07:49 ق.ظ http://khalfan.parsiblog.com

سلام علیکم

فرارسیدن ایام نزول قرآن بر شما مبارک باد.
امیدوارم این ماه مایه ی نزدیکی همگان به قرآن باشد.
عباداتتان مقبول و عزت تان مستدام باد .

برادر بزرگوارم جناب آقای نصیحت کن
علیکم السلام
دیرزمانی است از نظرات مفید و ارشادی شما بهره مند نگشته ایم..... طاعات وعباداتتان مقبول درگاه حق....بسیار خوش آمدید.

مهدی صابری شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 11:53 ق.ظ http://lengehkarate.blogfa.com/

سلام خواهرم
طاعات و عبادات قبول باشه انشالله

سلام برادر همیشه محترمم
خش نماز و روزه.......

روشینا شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 02:56 ب.ظ http://www.teytakh.blogfa.com/

سلام خانم قاسمی / طاعات و عبادات قبول / افتخار این را دارم که همیشه خواننده ی بلاگتان بوده ام/ ولی سعادت کامنت گذاشتن را تا به حال نداشتم / اما این پستتان مرا به نوشتن واداشت / یادواره ی گذشته های بی بازگشت و تنها خاطره ای از آن همه کودکی بی بدیل حسرت واخورده ای ست که بهترین کلام همان حرف عزیزان دیگر است : یادش به خیر ... / در اوز شبها که ستاره چین آسمان می شدیم و پشت بر پشت بامهای گلی از خستگی واداده ، آنگاه صدای تمام مناره ها که برای سحر با هم آوای بیدار باش سر می دادند من عاشق را شیفته می کردند و من چقدر دلم می خواهد یکبار دیگر همان صدا رو بشنوم ... ای کاش ... ممنون که برای لحظه ای هم شده مرا به همان هوای همیشه ی حوالی دور بردی . در پناه عشق و جنون لحظه هایت پر آرامش باد .

سلام روشینا خانوم
متشکرم از اینکه سعادت نگارش نظرتان را نصیب این وبلاگ نمودید....بسیار و بسیار خوش آمدید...جالب است اهل اوز هستید و خاطراتتان اصیل و بی بدیل...خوشحالم که دریادآوری خاطرات خوش کودکیتان سهیم بودم.

پدربزرگ شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 10:23 ب.ظ

سلام رهگذری ام که بعد از گذشتن از چند وبلاگ به اینجا رسیده ام
باید بگم که گفتار زیبای شما اقامتم رو تو این وبلاگ زیاد کرد تا جائی که حتی تمام نظرات و پاسخهای شما رو یکی یکی خواندم واقعا تبریک میگم نه به شما به خانواده شماو جامعه کنگ؛لنگه؛بستک؛میناب؛رودان؛فین...
موفق باشی

سلام بر بپ گپوی مهربان(پدربزرگ)
اقامت شما هر چند بصورت اتفاقی،مایه افتخار و نظر شما شریف ومایه خوشحالی من است امیدوارم آغازی باشد برای حضوری مستمر....بسیار خوش آمدید... سپاس مرا پذیرا باشید....

جاسم تمیمی یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:21 ق.ظ http://soojeh.blogsky.com

سلام دخت خاله
نخسته
برای من این اولین رمضانی است که بدون پدر سر میکنم
همچنین اولین رمضانی است که روزه نیستم ( بیماری )
بسیار سخت است .

برادر خوبم،آقاجاسم ... حقیقتی رابیان داشتی که تجربه تلخ هر داغدیده است.کاملا شما را درک می کنم.پس از مرگ هر عزیز، اولین باران،اولین ماه رمضان،اولین سفر،اولین مهمان،اولین تولدو حتی اولین مرگ،داغ صاحب عزا را تازه می کند...گویی اشکها و ناله ها منتظر بهانه بوده اند....واقعا خدا به همه دلهای داغدیده صبرعطا کند.

یک دوست یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 07:35 ق.ظ

بازم سلام دوست خوبم!
این روز ها قلبم آشوب است و آرام و قرار ندارد چون یاد آن عزیز سفرکرده تمام وجودم را فرا گرفته هر چند که هیچ وقت نمی توانم از یادش غافل بمانم اما بعضی وقت هاغم دوری وندیدنش برایم غیرقابل تحمل می شودهیچکس نمی تواند احساسات مرا نسبت به آن بهترین دوستم بفهمد. این بود که در کامنتی که برای شما گذاشتم درددل کردم، شاید فکر کردم بهتر از هرکس می توانید احساسات مرا بفهمید ولی فکرنمی کردم کامنتم را تأیید کنید چون درد دلم ربطی به پستتان نداشت. وقتی دیدم خیلی خوشحال شدم، همین قدر که فهمیدم یکی هست مرا درک کند احساس خوبی پیدا کردم. ازهمدلی تان ممنون و متشکرم.ازخدامی خواهم توفیق این راداشته باشم امسال که سالروز تولد آن عزیز با ماه پرفیض رمضان تقارن پیدا کرده بتوانم به عنوان هدیه تولد ختمی از قرآن کریم برایش هدیه کنم اوبهترین،خوبترین و عزیزترین دوستم است . روح و روانش شاد! هروقت خواستی پستی را به او اختصاص دهی من در خدمتم . بازم از همدلی ات تشکر می کنم.
((دوری عشق های کوچیک را ازبین می بره، اما به عشق های بزرگ عظمت می بخشه،مثل بادی که یک کبریت را خاموش می کنه، ولی شعله های آتشین را بزرگتر می کنه.))
"اگر انسان ها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است، محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود. "





سلام بر شما وبا آرزوی دست یابی شما به آرامش و بردباری
خوشحالم از اینکه با خواندن قرآن می توانید هدیه معنوی را به روح ایشان تقدیم دارید، باشد که فتح البابی باشد در آثار ماتاخر ایشان(باداشتن یک دوست خوب و مومن) و هم با تلاوت این معجزه بی مثال قلب خود را قرین آرامش و اطمینان سازید.... متشکرم و خوش آمدید.

سمنو یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:40 ق.ظ http://www.doniayefani.blogfa.com

چه روزایی بود ..بَه .. دلم خواست

معلومه دل پاکی دارین که اون روزهای پاک و بی آلایشو آرزو کردین....

میثم یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:26 ق.ظ http://mmd137.blogfa.com

بنام حق تعالی
کل عام وانتم بخیر مبوک علیک شهرالصیام والقیام تقبل الله صالح الاعمال منا ومنکم باسلام خدمت خواهر عزیزم سرکار فریده قاسمی اولا اینبار نیز مثل گذشته مطالب زیباوخواندنی شمارا خواندم ولذت بردم .اما لذتی همراه باغم چند روز قبل ازرمضان مادر یکی ازبهترین دوستانم به رحمت ایزدی پیوست غم عجیبی مرا فراگرفت واحساس دلتنگی عجیبی کردم وهمیشه با خودم فکرمیکنم که شاید این رمضان آخرین رمضان ماباشد بیاییم هنوز که چندروزی از رمضان نگذشته بقیه آنرا به نحو احسن استفاده ببریم آیا مابه فلسفه رمضان وبه شب قدرفکر کرده ایم یا نه شب قدر یعنی هزار ماه وهزاماه یعنی ۸۳سال عبادت بیاییم غفلت نکیم وهشتاد سه سال عبات راازدست ندهیم .شایداین آخرین رمضان ماباشد .
من در آخر ازشما خواهر ارجمندنهایت تقدیر وتشکر وقدردانی می کنم گرچه من باشما آشنائی ندارم ولی خدراشاهد میگرم شما به مانند خواهرم اسمامیباشید وهیچ فرقی نمی کنید دراین ماه برای سربلندی وعزت وشرافت وپیشرفت شما وتمامی خواهرانم دعا می کنم وشما هم مرازدعائی خیر خویش محروم نفرمایید .وکفی بالله شهیدا
والسلام

برادر ارجمندم آقا میثم
سلام بر شما
کل رمضان و انتم:
اجد عملا.......واکبراملا......واسعد حالا....وافر حلالا.....و اریح بالا، انشاء الله.... خداوند تحمل غم ازدست دادن آن بزرگواررا برشما سهل و آسان نماید.نکات مذهبی شما انسان را آماده رویارویی با شبهای پرفیض قدر می نماید،درحقیقت من از این تذکر شما متشکرم....خداوند خواهرتان اسماء را برایتان نگه دارد و خوشحالم برادری بزرگمنش بسان شما دارم.محتاجیم به دعا....بسیار خوش آمدید.

وحدانی یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:35 ب.ظ http://goranaz.blogsky.com

سلام
راستش با این متن یه کم غافلگیر شدم
چه دورانی داشتیم نه ؟
یه چیزه جالبی که هست اینه :
شما از دوران کودکی خودتون گفتین ولی انگار کودکی خیلی از ما رو گفتی و اینطور بوده و با اون شیطنت هامون و اون کارتون هایی که شبکه های عربی پخش میکرد واقعا یادش بخیر
خیلی زیبا گفتین
موفق باشین
به ما هم یه سر بزن

سلام بر شما
قدم رنجه فرمودین.....چه خوب است همه ما در معصومیت و یکرنگی وجه اشتراک داشته باشیم....

بندرجاسک-فرزاد بادروج یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:28 ب.ظ http://www.jaski.ir

مبارک علیکم الشهر الرمضان و کل عام و انتم بخیر و تقبل الله منا و منکم صیامه و قیامه و جعل الله رمضان زیاده فی طیب الرزق و سعه فی حسن الخلق و توفیقنا لصالح العمل و سعاده لک لاهل بیتک.

سلام.
البته عذر منو بابت اینکه دیر سر زدن به وبلاگ پر محتواتون بعد از به روز کردن با این مطلب قشنگ بپذیرید.

رمضان عطره طاح........عسی ایامکم افراح........وکل احزانکم تنزاح.....کل رمضان و انتم بخیر.
سلام .....اختیار دارین برادر خوبم شما هروقت تشریف بیارین منت گذاشتین....

مریم دوشنبه 2 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 05:10 ق.ظ http://chichooloo.blogfa.com

دوست من سلام[لبخند]
وبلاگ جالبی داری[قلب]
امیدوارم که در این کار موفق باشی[چشمک]
خوشحال میشم بهم سر بزنی[نیشخند]
با آرزوی موفقیت برای شما(مریم)[چشمک]
یا حق[گل]

سلام بر مریم خانوم
بسیار خوش آمدید و متشکرم....حتما خدمت می رسم.

نیکخو چهارشنبه 4 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:51 ب.ظ http://www.nikkhoo.blogfa.com

سلام به دادای گلم
نماز و روزه قبول

سلام آقااجازه..........خش نماز و روزه

سید حسین حسینی چهارشنبه 11 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:19 ق.ظ

باسلام خدمت دخت کنگ
من تقریبا اولین بار میباشد که وب شما سرمیزنم وباهم هیچ آشنایی نداریم ومنتها ظاهرابه نظرات دیگران اهمیت میدهید
اما من یک مطلبی راخواستم خدمتتان گوشزد نماییم راجع به نظر شخصی به اسم میثم که فرموده بودند معظلات رابنویسید چرا شما حاضر به نیستید که این معظلات را بیان نمایید واقعا صدها معظل داریم من هم به شخصی مثل شما که اینهمه واضح مینوسید متاسفم باور کنید اینها دردان جامعه ما میباشنددرد نوشتن عیب نیست شاید کسی درمانی رایافت شما که ظاهرا معلم هستید بیشتر رنج میبرد ..
نمی دانم چقدر بانظر بنده موافقید اما امیدوارم که نارحتتان نکرده باشم .درصورت امکان مطلبی را راجع به معظلات ترک تحصیل دانش آموزان دختر وپسر بنویسد آرزو داشتم یه روزی معلمی باشم اما نشدم شاید اگر معلم میشدم این مشکلات را بهتر درک میکردم منتظرم حسینی ازبندر عباس

سلام خدمت شما
اتفاقا قصد نوشتن آن مطلب را دارم و اگر پاسخ بنده را به نظر آقا میثم مطالعه فرمایید می بینید که با نگارش پستی در این باب موافقت کرده ام.حتی ایده چگونه مطرح نمودن این درد را در ذهن مرور کرده ام....راستی بسیار خوش آمدید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد