زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

تقدیم به تو که خوبی و خوبی وخوبی...

تمام  

خوبی ها یم

همه 

فکرم 

کل 

وقتم 

دارایی ام 

ازدم 

تقدیم به تو 

که 

خوبی و خوبی و خوبی 

خوبتری 

هروقت 

ازمن می پذیری آنها را 

خوبترینی 

وقتی 

مجالی می دهی به من 

تا همه آنها را به تو تقدیم دارم.

نظرات 30 + ارسال نظر
فریبا صادق زاده چهارشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:15 ب.ظ http://http://sibe-talkh.blogfa.com/

گاهی به زندگی رنگ بزن به اقتا ب بگو من از تو زیبا ترام

mzhs پنج‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:59 ب.ظ

اوووو به اون روحیه خشن شما نمیومد
زیبا بود

فریدون پنج‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:20 ب.ظ

با سلام
مدتی قبل در پاسخِ یکی از کامنت گذاران نوشته بودی " ۰۰۰اگر می خواستم راه سیاست را دنبال کنم،عضویت در شورای شهر را دو دستی می چسبیدم و بلکه راه سیاست و رسیدن به مقاطع بالای سیاسی را دنبال می کردم.خیر من از سیاست ... بگذریم،این پست سیاسی نیست بلکه اجتماعی است ..... "
حتما این ضرب المثل شهری شنیده ای که می گویند : " سیاست نصف مردی است " مقایسه کنید با بحثی که متاسفانه هنوز هم پس مانده های آن اینجا و آنجا گوش آدم را می آزارد " زن نصف مرد است " { قدمت این ضرب المثل حاکی از دورانی است که اکثریت مطلق زنان محبوس در آشپزخانه ها بوده اند ( هرچند هنوز هم بخش زیادی از زنان به خصوص در منطقه ما از چنین ستمی در رنجد ) و لذا دوری از جامعه و غیر فعال بودن ، آنها را از داشتن تجربه بیرونی محروم کرده و به نظر می رسد خیلی ها می دانستند که مردها اگر ادعای برتری بر زن دارند به خاطر آزادی آنها در جامعه است که تجربه اندوزی می کنند و گرنه زن و مرد باهم فرقی ندارند } البته در این ضرب المثل ، مرد جنس مذکر نیست بلکه منظور این است که انسان ( زن و مرد ) با سیاست است که کامل می شود ، تردیدی ندارم که منظور شما ار سیاست ، سیاست اجرایی و یا حکومت کردن است . و گر نه ، خود شما به عنوان یک معلم باید سیاست اداره کردن کلاس ، سیاست برخورد با دانش آموز و ... داشته باشی تا معلم موفقی بشوی ، در دنیای امروز برای زندگی روز مره هم باید سیاست داشته باشی تا گلیم خودت از آب بیرون بکشی .
اصلا سیاست چیست : هنر ، حرفه یا فن است ؟ آیا سیاست علم است و یا اینکه سیاست ، نتیجه تجربه زندگی ماست ؟ آیا سیاست در انحصار دولتمردان ، حاکمان و اداره کنندگان یک کشور ( خواص ) است ؟ آیا سیاست برابر است با تقلب ، دورویی و فساد ؟ آیا درست است که می گویند سیاست پدر و مادر ندارد ؟ و ..... ؟ مادر صحبتهای روز مره از کلماتی مانند سیاسی کاری سیاست زدگی ، سیاست بازی و یا سیاستمداری و .... برای بیان و یا توجیه اعمال خود و اطرافیان استفاده می کنیم .
چرا اینهمه از کلمه سیاست واهمه داریم ؟ این سئوالها و سئوالهای بیشمار دیگر ذهن مارا به خود مشغول داشته و باعث تنفر و یا حد اقل تبری جستن از کلمه سیاست شده است .
به باور من ، عمل سیاسی جزء لاینفک زندگی هر فردی است . پریکلس یونانی می گوید : " آدمی که به کار سیاست نپردازد شایسته صفت شهروند بی آزار نیست ، باید او را شهر وندی بی خاصیت بدانیم " مهاتما گاندی معتقد است سیاست یعنی انسان ، یک سیاست مرد ( انسان ) معمولی . نوشته بین دو قوس از من است . باشد تا در فرصتی دیگر بیشتر به این موضوع بپردازیم
پس تا فرصتی دیگر ......

باسلام
معترفم به اینکه انسان بی سیاست،انسان بی خاصیتی است ! اما سیاست به معنای کلی اش و نه خاص ... من هم مثل همه معلمان در تعامل با دانش آموزان سیاست خرج می کنم کما اینکه در زندگی شخصی ام نیز این امر حکمفرماست اما تا زمانی که روحیه کنونی را دارم محال است که پا به عرصه جدی جامعه سیاسی بگذارم.

فریدون جمعه 9 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:07 ق.ظ

با سلامی مجدد
به نظر من سیاست می تواند مجموعه ای از آنچه در مطلب پیش گفتم و حالتهای دیگر که قطعا خوانندگان می توانند به آن اضافه کنند باشد ، سیاست مجموعه ای از علم ، هنر ، فن و تجربه زندگی است ، می توان گفت برنامه کار مبینِ سیاستِ طراحان و مجریان آن است ، سیاست ، فکرِ حاکم بر اعمال ماست بسته به اینکه ما چه اهدافی داشته باشیم و برای تحقق اهداف مان به خواهیم از چه وسایل وابزاری استفاده کنیم ، سیاستِ اتخاذ شده راهنمای عمل ما خواهد بود
سیاست ریشه آن عربی است و به معنی رام کردن ، تحت کنترل دراوردن می باشد ، عربها به افرادی که قدرت مانور در تطبیق گفتار با کردار دارند سیّاس می گویند ، در فرهنگ فارسی سیاست یعنی : خط مشی و راهی که انسان درپیش رو دارد ، و معادل بین المللی آن { پولتیک (politics) می باشد یعنی برنامه، شیوهٔ عمل، اصول و قواعدی اساسی، اصول راهنما و... ( برگرفته از ویکی پدیا ) }
سیاست یعنی انتخاب وسیله برای رسیدن به هدف ، سئوال اساسی این است " آیا هدف وسیله را توجیه می کند ؟ " پاسخ مثبت و یا منفی به این جواب واقعیت و جایگاه سیاستِ افراد ، سازماها ، احزاب و .... روشن می سازد به بیان دیگر این سیاست نیست که فاجعه آفرین است بلکه تلاشِ غیر صادقانه برای تحقق آرزوهای بزرگِ انسانهای ناتوان ، با سیاستِ تزویر ، دورویی و فساد همراه است . به باور من گریز شما از کاندیداتوری مجدددر شورای شهر آنجا که می بینی سیاست شما با بیشتر اعضاء همخوان نیست ، قابل توجیه هست اما قانع کننده نیست .
با تمام محدودیتهایی که متاسفانه روز به روز بیشتر می شود و همه به آن آگاهیم ، شورای شهر که مردمی ترین ارگان نظارتی در نظام جمهوری اسلامی به حساب می آید ( شنیده هایی وجود دارد که میخواهند انتخاب شهردار به وسیله وزارت کشور انتخاب و معرفی شود ، که امید است شایعه ای بیش نباشد ) می تواند یکی از مراکز خدمات رسانی برای مردم باشد ، با تاسف باید گفت برای دستیابی به این نهاد نسبتا تاثیر گذار در مسائل شهری افراد فرصت طلب دورخیز کرده اند یاس و دلسردی در افرادی که می توانند صادقانه به کشور ، شهر و مردم خدمت کنند راه را برای رسیدن افراد غبر موءثر هموار کرده و می کند . باشد تا در فرصتی مناسب به این موضوع بیشتر بپردازیم .
پس تا فرصتی دیگر .....

با سلام
پس فلسفه وجودی شورای شهر نظارت بر کار کسی خواهد بود که منتخب خود آنها نیست.

رحیمی هلری جمعه 9 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:43 ب.ظ http://oxygen-o2.blogsky.com

سلام
موفق باشید

ندای قران شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:33 ب.ظ http://www.tahrui.blogsky.com

بیماری مولانا خیر شاهی در زندان
و انتقال وی به بیمارستان

مولانا عبدالعلی خیرشاهی امام
جماعت اهل سنت مسجد النبی
مشهد، ادامه دهنده ی راه شهید
مولانا ابراهیم دامنی و شهید
مولانا نعمت الله توحیدی پس از
بیمارى در زندان به بیمارستان
منتقل گردید.
ایشان به اتهام دفاع از عقاید اهل
سنت و صحابه ی رسول اکرم
صلی الله علیه وآله وسلم و رد
دروغها ی تیجانی و عصام العماد
یمنی، محکومیت 5 ساله ی خود را
در زندان می گذرانند.
ایشان در بیدادگاه ویژه ی
روحانیت مشهد در روز چهارشنبه
23\11\87 به چهار سال و شش ماه
زندان و پنج سال تبعید و
ممنوعیت دائمی از سخنرانی،
محکوم شدند برای سلامتی و
آزادی هر چه زودتر ایشان از اسارت
ظالمان دعا کنید.

علی یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:02 ق.ظ http://zomorrod.iranblog.com

سلام من علی مدیر وبلاگ زمرد هستم من شما را لینک کردم شما هم اگه منو قابل دونستید به نام گالری عکس هنرمندان لینک کنید راستی آدرسو به نام بلاگفا مینویسم اما شما بلاگفا را ایرانبلاگ بنویسید -میدونی که منظورم چیه آخه چون وبلاگ شما بلاگفاست اگه اسم ایرانبلاگ تو نظرات باشه حذف میشه
www.zomorrod.blogfa.com
جای بلاگفا بزار iranblog
با تشکر مدیر وبلاگ zomorrod

بندرجاسک-فرزاد بادروج یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:25 ب.ظ http://jaski.ir

تو به تقدیم اومدی و من با گریه کردم...
سلام دادا فریده. خوبی؟
خیلی کم و کار شدی؟
من که هرزچندگاهی سری می زنیم ولی با مطللب قدیمی روبرو میشیم.
همیشه update و موفق باشی

سلام کاکا فرزاد خوب...
مشغله های زندگی حقیقی اونقدر زیاد شده که وقتی برای دنیای مجازی نمیذاره...دعایتان مستجاب و دل تان پر از نور خدایی ...

لنج سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:52 ب.ظ

نمی دانم از کجا باید شروع کنم.اگربه شناسنامه پدران خود یه نگاه بندازیم میبینیم که نوشته شده ثبت در کنگ یعنی اینکه ثبت احوال یک زمانی در کنگ بوده ولی بعدا ساختمانش را انتقال دادند به لنگه جای بسی تاسف است ولی خوب کاری که شده بازم اگه توجه بیشتری داشته باشیم یه زمانی کنگ دارای گمرکی بوده که اونم باکمک ما کنگی ها انتقالش دادند به لنگه پس ما چی هستیم یعنی کنگیان اینقدر بی بخار هستند که هیچی نگفتند اینم به کنار اون موقع نمی دونستند ارزش اینهارو مردم ثواد نداشتند یا کسی نبوده بهشون بگه ولی حالا چی حالا که ثواد دارند اصلا خوب یا بد نیاز به ثواد نداره ادم باید خودش بدونه... پست روبردن لنگه یعنی تعطیل شد یعنی کنگیان برای رفتن به پست باید بروند لنگه چقدر بدبختند این کنگیان بااین شوراهای بی بخار پول پرستشان که فقط به فکر جیب و منافع شخصی خود هستند تبریک و تسلیت به شما مردم بیغیرت کنگی.

باسلام...
درمورد پست چشم انداز دولت کوچک و خصوصی سازی را فراموش نفرمایید ... البته من هیچ نظری ندارم که این امر خوب است یا بد ... ولی امیدوارم دفتر خدمات ارتباطی جدیدی که قرار است بجای محل پست قدیم دایر بشه،حکایت ها و دردسرهای اولین دفتر خدمات ارتباطی کنگ را بهمراه نداشته باشه... من که از آنهمه گرفتاری هایی که این دفتر خدمات ارتباطی ومسولینش برایم درست کردند در آن دنیا نخواهم گذشت و واقعا متاسفم که در شهری زندگی می کنم که همشهریانش اینگونه ذات خود را نشان می دهند واقعا جای تاسف دارد.

امیر ------ bi too hargez چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:32 ق.ظ http://www.amir-2008-2008.blogfa.com

سلام خواهر جان .خیلی زیبا بود .من هم آپ هستم منتظر حضور گرمتون هستم .موفق باشین و همیشه لبتان پر خنده .خدانگهدار .

ندای چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:22 ق.ظ http://www.tahrui.blogsky.com

درختی که به مومنان درس محبت اموخت چاپ
تاریخ : سه شنبه 13 بهمن 1388
آیا واقعا ما پیامبرمان را دوست داریم؟ آیا دوری از او و دستورات و فرامینش برایمان دردناک است؟ آیا ما از یک تنه‌ی درخت هم کمتریم؟!..

پیامبر خدا (صلی الله علیه وسلم) در مسجدشان قبل از اینکه منبری داشته باشند هنگام ادای خطبه در کنار تنه‌ی درخت خرمائی تکیه می‌دادند تا صحابه ایشانرا بهتر ببینند... وقتی برایشان منبری ساخته شد، ایشان روی منبر رفتند و از تنه درخت دور شدند. همه‌ی یاران رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) متوجه شدند که صدای گریه‌ای از تنه درخت برخواست.

پیامبر با شنیدن صدای گریه‌ی درخت ناراحت شده از منبر پائین آمدند و پیش تنه‌ی درخت رفته، با دستان مبارک دست رویش کشیده، به او فرمودند: آیا راضی می‌شوی تو را زیر منبر دفن کنیم و روز قیامت در بهشت با من باشی؟ تنه‌ی درخت با شنیدن این سخن پیامبر راضی شد و از گریه ایستاد...

آیا من و تو ای برادر مسلمان هنگامی که دستوری از پیامبر را از خود دور می‌کنیم، یا بعبارت دیگر پیامبر را از خود می‌رانیم. از آن تنه‌ی بی جان بمراتب بی‌شعورتر نیستیم؟!..

بیا با چنگ زدن به احکام و فرامین و دستورات قرآن و پیامبر خدا (صلی الله علیه وسلم) همیشه با پیامبر و قرآن باشیم...

باسلام
بااحترام به تمامی نوشته هایتان،گریستن درخت معجزه کمی نیست که چنانچه چنین باشد مطمئنا در قرآن کریم به آن اشاره می شد...

ندای پنج‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:35 ب.ظ http://www.tahrui.blogsky.com

چرا مادرم
بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله والصلاة والصلام علی رسول الله امام الذاکرین وعلی اله وصحبه اجمعین وبعد
من می دانم، می دانم امروزه تهمت زدن به دیگران مثل آب خوردن آسان شده، می دانم بسیاری از افراد، که مورد تهمت قرار می گیرند انسانهای پاک و بی گناه هستند، و می دانم اکثریّت آنها انسانهای با شخصیّتی هستند که از روی حسادت مورد تهمت قرار می گیرند، این را هم خوب می دانم کسانی که در پیشگاه خدا دارای آبرو و احترام خاصّی هستند و خود را به وسیله عبادت به خدا نزدیک کرده اند، خداوند به نحوی آنها را از آن تهمت تبرئه می کند و بی گناهی آنان را برای مردم ثابت می کند.
قبلاّ خوانده بودم حضرت یوسف علیه السلام وقتی به او تهمت زنا زدند خداوند توسّط یک شاهد، بی گناهی او را ثابت کرد.

هنگامی که مریم مادر حضرت عیسی علیه السلام مورد تهمت قرار گرفت، خداوند عیسی را که نوزادِ شیر خوار بود به سخن آورد تا با این معجزه ثابت کند مریم، بی گناه است.

جریج (مردی بود در بنی اسرائیل) هم یکی دیگر از کسانی بود که به سبب نفرینِ مادرش مورد تهمت زنا قرار گرفت ولی با تکلّم نوزاد شیر خوار، خداوند او را تبرئه کرد.

باری دیگر، قرآن از یک حادثه ی نگران کننده خبر داده و آن اینکه افرادی به یک انسان بی گناه دیگری، تهمت زنا زده اند امّا این بار خبری از شاهد و نوزاد شیر خوار نیست بلکه خداوند خودش وارد عمل شده و از آن شخص دفاع، و با عاملین برخورد نموده است.

علاقه مند شدم بدانم این شخصیّت بزرگ کیست که خدای بزرگ بدون اسباب، مستقیماً خود وارد عمل شده و در قرآن، اینگونه از او دفاع کرده و بی گناهی او را ثابت می کند!!!؟ طولی نکشید که او را پیدا کردم ، از دور او را دیدم ، خانمی بود جوان و با هیبت، صداقت به همراه محبّت ، متانت و سنگینی و علم و آگاهی در چهره اش موج می زد، یک قدم جلو تر رفتم تا بهتر او را ببینم ، یک دفعه جا خوردم، ، این خانم آشنا ست، بله؛ من او را می شناسم به نظرم تو هم او را می شناسی !! ، بله خودش است!! این که مادرم است!! بله این عایشه است!! مادر من! مادر تو!! و مادر هر مومنی!!؛ خدا او را در سوره احزاب آیه ۶ مادر مؤمنین معرّفی کرده است

امیر ------ bi too hargez جمعه 16 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:26 ق.ظ http://www.amir-2008-2008.blogfa.com

خواستم روی دیوار خونه شما یه یادگاری بنویسم
این همه که از شیطان شکایت میکنند زیاد هم بجا نیست شیطان کسی رو دعوت نمیکنه بلکه تشویق میکنه افرین بارک الله میگه اونی که پیشنهاد میده نفس انسانه
بهتره قبل از شکایت شیطان گوش نفس رو پیچید تا به هر کار خلافی میل نکنه تا شیطان واسش دلیل بتراشه و تائید و ترغیب بکنه

امیر ------ bi too hargez جمعه 16 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:29 ق.ظ http://www.amir-2008-2008.blogfa.com

سلام شما هم باز از این خدمات ارتباطی شاکی هستین .واقعا که دیگه شورش در آورده نه .من چند روز پیش میخواستم همه چی رو روسرشون خراب کنم ولی حیف که دوتا خانم اونجا کار میکنن . یعنی از خدا نمیترسن اینا .

سلام
البته ما شهروندان در چنین هرج و مرج هیچ بی تاثیر نیستیم،چنین رعایت حال نمودن نتیجه ای درپی خواهد داشت که می بینیم و کماکان باید شاهدش باشیم.امتیاز دفتر خدمات ارتباطی برای شهرمان است و برای رفاه حال مردمانش ولی با این اوضاع دفتر مذکور،مجبوریم برای هرکاری وقت و هزینه صرف کنیم و راهی لنگه شویم...خدا همه ر اهدایت دهد تا ماهم شامل آن شویم...

امیر ------ bi too hargez جمعه 16 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:30 ق.ظ http://www.amir-2008-2008.blogfa.com

خواهر جان من آپم و بی صبرانه منتظر حضور پر نور شما هستم .

★ミღミஜ♥*• بــــــــــــی تــــــــــــو هـــــرگـــــــــــز ★ミღミஜ♥*•
[گل][گل][قلب]_______________________[قلب][گل][گل]

★ミღミஜ♥*• بــــــــــــی تــــــــــــو هـــــرگـــــــــــز ★ミღミஜ♥*•
[گل][گل][قلب]_______________________[قلب][گل][گل]

★ミღミஜ♥*• بــــــــــــی تــــــــــــو هـــــرگـــــــــــز ★ミღミஜ♥*•
[گل][گل][قلب]_______________________[قلب][گل][گل]

دخت بندر جمعه 16 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:52 ق.ظ http://dokhtebander.blogsky.com

سلام دوست عزیز
متن زیبایی هسته به امید موفقیت هر رو بیشته
یا حق ...

پژواک شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:45 ب.ظ http://pejvak-kh.com

سلام
خوبی چه خوبه...بدرود

ابراهیم یکشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:52 ب.ظ

خوب بودن فقط به خوبی کردن نیست!
گاهی اجازه خوب بودن به دیگران دادن هم نهایت خوبی و لطف است!

با سلام

سلام...اجازه دادن...راست میگین...

وبلاگ Nozil دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:34 ب.ظ http://www.nozil.blogfa.com

سلام.امیدوارم با این تراکم وبلاگ های باری به هر جهت محلی و کمبود افرادی که واقعاً توانایی وبلاگ نگاری (در هر زمینه ای) را دارند ، کماکان کارتان را ادامه دهید.
شما را لینک کردم.

نیک خو ابراهیم پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:39 ق.ظ http://www.nikkhoo.blogfa.com

سلام قشنگ هستره موفق بشی دیر به دیر اپ اکنی مه چند بار هندم تو وبلاگت با مطلب قدیمی مواجه مبو دقیقا مثل فرزاد انشالله همیشه به روز بشتن

سلام
زندگی کاری و شخصی ام این اواخر شلوغ شده،شلوغ به معنی خوب...شلوغییش طوری بوده که مجالی برای سیستم و اینترنت نمی گذارد...تا ماه آینده انشالله اوضاع آرام و به حالت طبیعی برمی گردد.سعی می کنم آپ های زیادی داشته باشم تا شرمنده شما برادرای خوبم نباشم ...

بنگری پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:15 ق.ظ

سلام بر فریده خانوم گرامی ...
نخسته ..

نمیدونم چرا با خوندن این پستت بی خود بی خود لبخند زدم و خوشحال شدم که با روحیه بهتر از روحیه سابقت این پست رو نوشتی ...واوو خیلی زیبا و واژه های ساده اما خالصانه برخاسته از دل و عقل ... و همچنین آروم تر بنظر می رسی (لبخند و گلهای زیبا تقدیمت )

شاد و موفق باشی

ندای قران جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:36 ق.ظ http://www.tahrui.blogsky.com

زنانی که عفت و حیای خود را از دست داده و با دبی حجابی و با تجملات و آرایشهای کاذب و با لباسهای عجیب و غریب و تنک و نازک مد روز خیابانها و بازارها را زینت بخشیده و به رونق هر چه بشتر آنها می افزایند و جوانان را به نظاره و تماشای مفاتن و برجستگیهای اندامهای خود فرا می خوانند و هرزگی را رواج می دهند این گونه زنان و مردان هرزه بدانند که محاسن زنان چیزی جز وهم نیست.

رافعی می نویسد: «همه محاسن و زیباییهای زن گونهای از خیالات و تصوراتی است که از حقیقت برخوردار نیستند و آنچه که حقیقت دارد فقط از نقطه نگاه چشم چران است. اگر زن فتانه است فقط برای مردی حقیقت دارد که شدای اوست، و ارگ طبیعت به حرف در می آمد، به مردی که فریفته زنان هرزه شده و همیشه از محاسن و مفاتن و افسون گریهای آنان صحبت می کند، می گفت: خیر، اینها حقیقتی جز دل خوشیها و شهوات تو نیست؛ بلکه زینت زن سراسر مکر و فریب و کشکول تما پیچیدگیها و ناهنجاریهاست؛ زیرا هرچه در نسبت و میزان آرایش و زینت اسراف و مبالغه کرده و تکلف به خرج دهد به همان نسبت به مکر و فریب او افزوده می شود. بنابراین زینت و آرایش صورت و اندام زن در وحشی گری و آشوب و اغواگری مثل ناخن و چنگال و دندان است، البته با این تفاوت که ناخنها و چنگالها و دندانها سلاح وحشی گری و طبع انسان در حال دریدن و است و زینت و آرایش زن سلاحی برای وحشی گریهای غریزه بیداری است که می خواهد بدرد و پاره کند؛ و زنان نباید این مسئله را انکار کنند که زینت اندام او ژاژخایی زیادی است که هرکدام سخنی و پیامی جداگانه برای مردان هرزه دارد.» این گونه عرض اندام بی بند و بار و به دور از فکر آبروی و ننگ بوده، و باعث میشود جوانان خویشتن داری نکرده و در دام فساد گرفتار آیند، بالا رفتن سن ازدواج و تماشای فیلمهای مهیج و شهوت انگیز و دیدن زنان بد حجاب و نیمه عریان در کوچه و خیابان که خود از ارمغانهای زیانبار تمدن غرب بوده بر فشار طبیعی جنسی جوانان افزوده و آتش عریزه آنان را شعله ور کرده و منجر به تضعیف عفت و اخلاق گردیده، چه بسا که تمام ارزشهای اخلاقی و اسلامی و اجتماعی را نادیده می گیرند.

م.م.ح جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:27 ق.ظ

سلام خانم قاسمی
هرکه خوبن همه را خوب می بیند وبدان خوبان را هم بد می بینند
حتما شما خوب هستید که همه را خوب می بینید

ابراهیم جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:13 ب.ظ

گاهی خوب بودن به این است که بگذاری دیگران هم خوب باشند!

ندای قران جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:28 ب.ظ http://www.tahrui.blogsky.com

نصیحتی برای خواهرانم چاپ
تاریخ : جمعه 23 بهمن 1388
اینچنین پرده برانداخته ای یعنی چه؟
موی خود بر کمر انداخته ای یعنی چه؟

باورت نیست که زن حجب و حیا می خواهد؟
دامنی پاک چو گل های خدا می خواهد؟

گوهری که صدفش نیست، شود سرگردان
صید گردد به کف و توطئه ی دلالان

بی حجابی هنری نیست، شوی بی فرهنگ
عاقبت بر چمن بی هنران بارد ننگ

عاری از جامه بگوید چه کتابی دارد؟
قامت لخت، قیامت چه جوابی دارد؟

سفره ی تن ز چه روباز نمودی ای زن؟
ز چه تقدیم نمائی به شغال آن دامن؟

چیست آشغال فرنگی به لبت می مالی؟
ز چه تقلید کنی از مدل تو خالی؟

تو مگر حجره زدی ، گوشت فروشی داری؟
ز بنا گوش چه بر رهگذران می کاری؟

ساق پاهای تو حراج چرا گردیده؟
چشم ناپاک ز آرنج فراتر دیده

خشکسالی مگر از پارچه ی مانتو خورده؟
یا که خیاط زبهر کفن خود برده؟

یقه ی مانتو چرا پنجره اش باز آمد؟
مرمر سینه مگر مایل پرواز آمد؟

پاچه ورمال شدی خشت مگر می مالی؟
یا به بازار محبت به پی دلالی؟

اینکه امروز جوانی و کنی بد مستی
ته آزاد رهت هست عذاب و پستی

رخ زیبا که نیازش به گریسکاری نیست
مصرف روژ و گریس عاقبتش بیماریست

گوهری باش ولی در صدف و پوشیده
زرشناس آید و جایت بدهد بر دیده

گُل خلقت، شرف خویش به حراج مده
به گرازی که کمین کرده به تاراج مده

هدفِ خلقتِ سرکاره هوسبازی نیست
به خدا خالق از این بندگی ات راضی نیست

تو مگر سکه ی خواری که به ره افتادی؟
یا مگر کمتر از آن بامیه ی قنادی؟

بامیه، روی بپوشیده ز آفات و مگس
تو چرا لخت شدی در پی شیطان هوس؟

کمکمک پرده دریدن ز تن گل آمد
هدف(شارون و صهیون) به تکامل آمد

آنچه شد بر همگان مایه ی رنج و حیرت
اینکه فرهنگ در این جامعه شد بی غیرت

هر چه ما می کشیم از پوچی فرهنگ آمد
بر سر سرو اصالت ز هوا سنگ آمد

مـحـبــان فــاروق

لاری شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:10 ق.ظ

سلام

شکفتن و لبخنده
که نام من است.
یله در هوای مهربانی که نام من است،
منی که پشت و پناه راستی و حقیقتم.
- پرورنده نماز و نوازش انسان.
کلام پرورش
که نام من است.
کسی که جویای حقیقتی آشکار است.
کسی که نفریبد و کسی که فریفته نخواهد شد.
بهار و ترانه
که نام من است.

سید علی صالحی- بازسرائی ها- ترانه آغاز از دفتر- ارابه ران خورشید.

کنگمدوارید یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:16 ب.ظ

با سلام خمت شما از این که اینقدر برای این شهر مخصوصا
برای بانوان زحمت می کشید متشکریم

برهان دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:15 ب.ظ http:///borhankong.blogfa.com

سلام دارم خدمت شما خواهر بزرگوار.
مدتها بود که مطلب جدید وموضوعی نمی نوشتید،گاه فکرمی کردم که شماهم ازوبلاگ نوشتن خسته وقلم را کنار گذاشتید.
اما امروز به وبلاگتون سر زدم دیدم که نه، یک موضوع بسیار دلنشین از زبان دل وجان مطلب نوشتید.بسیارخوشحال شدم که
دیدم مجدد نوشتن را ازسر گرفته اید.

سلام...از توجه تان متشکرم...

مهدی صابری دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:07 ب.ظ http://lengehkarate.com

سلام

با گزارش هفتمین دوره مسابقات کاراته قهرمانی بانوان استان به روزم...

زلیخاپوریوسف یکشنبه 20 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:58 ب.ظ

بسیار ارام و دلنشین سروده اید

سلام زلیخا جان،خوشحالم که متن ادبی( تقدیم به تو که خوبی و خوبی وخوبی... ) رو خوندید...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد