زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

شهرهای بزرگ و معنویات کوچک

  چند وقت پیش یکی از بلاگرهای کنگی آقا امیر پستی را نوشته بودند که ذهن مرا هم واداشت که ازآنچه که شبیه ماجرای او در همان ماه(خرداد) و در همان شهر(بندرعباس) ولی با موضوعی متفاوت دیده بودم،بنویسم... 

  درمسیر برگشت از مبل منصور(شعبه ساحلی) درحالیکه منتظر تاکسی بودیم متوجه صدای سرنشینان پراید طوسی رنگی شدیم که درب آن باز بود.ظاهرا مادر و دختری بلند بلند با هم صحبت می کردند که خوب مسئله عادی است.اما انتظار بیش از حد ما جهت عبور یک تاکسی آرم و مجوز دار ! موجب شد که شاهد مرحله ای بالاتر از بلند بلند صحبت کردن دو نفر باشیم.مرحله ای که اسم آن را میتوان دعوای لفظی نامید: 

دختر داد می زد مگه من چه بی احترامی درحق تو کرده ام ؟ مگه من چقدر دختر بدی برایت بوده ام ؟ چرا هیچکی حرف منو نمی فهمه ؟ای خدا...ای خدا... در این حالت سرش را روی فرمان گذاشت و سکوتی چند ثانیه ای بوجود آمد.اما مثل آتش زیر خاکستر بکهو سرش را از روی فرمان بلند کرد و دودستی گلوی مادرش را چسبید و آن چند ثانیه فشار دادن،برای من و دختر دوستم که دبیرستانی است عین یک قرن گذشت.درحالیکه حس می کردم تمام دست و پایم بی رمق شده و نای ایستادن ندارم،به اصرار دختر دوستم مبنی بر تماس با پلیس ۱۱۰ جواب منفی می دادم.وقتی مادرِ دختر خودش را از دستان حلقه شده دخترش خلاص کرد داد زد که خفه شدم،مُردم،شوهرت ... به هر ترتیب در ماشین بسته شد و بقیه حرفها شنیده نمی شد.اما هر از چند گاهی ماشین در اثر مشاجره فیزیکی آن دو تکان های پی در پی داشت.انگار گرمشان شده بود و تصمیم به روشن کردن ماشین و کولر آن گرفته بودند که دختر دوستم گفت:خاله اگه این دختر رانندگی بکنه حتما خودش و مامانش رو به کشتن میده.پس خودم رو به در جلو ماشین رسوندم و روی شیشه آن ضربه زدم که به خودشون بیان و بگم تو این شرایط حرکت نکنند.اما اونا عصبانی تر و بیزارتر از اونی بودند که یکی دیگه رو توی دعوای خودشون راه بدن.پس فقط اشاره های دستشان را دیدم که مرا به گم شدن راهنمایی می کردند !!!! به رسم زمانه آنها را به حال خودشان واگذاشتیم و دنبال زندگی خود مان رفتیم.

  شرایطی که آقا امیر و ما دیده بودیم رنگ و بوی غریبی،بی حرمتی،تاریکی،بی کسی،بی اعتمادی،غم،خشونت،دلزدگی،واماندگی،خودخواهی،ناامیدی و بیزاری،بی بندوباری،بی ایمانی و خدا نترسی می دهد.بهتر بگویم در اینگونه شهرها شاید فرصت های اجتماعی،اقتصادی و رفاهی بزرگ باشند،اماگذشت،وفاداری،امید،احترام،شادی معنی دار و حقیقی و آرامش وایمان و خداترسی بسیار کوچک هستند.

چقدر خوشحالم که در شهری کوچک زندگی می کنم که حرمت،اعتماد،آرامش،گذشت،سادگی،امید و خدا در آن بزرگ است.خدایا شاکر و قدردان این نعمات بزرگت هستم.

نظرات 22 + ارسال نظر
وبگرد شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:35 ق.ظ http://www.bloglist.blogfa.com

لینک بروز شدن شما منتشر شد.لطفا در نظر سنجی شرکت کنید.

بندرنیوز شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:57 ق.ظ http://www.bandarnews.persiangig.com

هر شهری مشکلات و معایب و مزایایی در کنار خود دارد. اما هر چه شهر بزرگتر و پرجمعیت تر باشد همان مشکلاتی که نوشتی بیشتر است. می خواستم بگویم کافی است یک بار به دادگاه های بندرعباس سر بزنید ولی دیدم احتیاجی به رفتن به دادگاه نیست.وقتی توی خیابان ها این چیزا دیده می شود.

لاری شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:30 ق.ظ

سلام

اگر در خاک ریشه داشته باشی، سایه ات پیوسته گسترده تر خواهد شد. اگر ریشه نباشد باد مانند گرد و غبار تو را هر زمان به جا یا ناکجا خواهد برد. باید گرما را بدانی که به شناخت درستی از ریشه، درخت و سایه برسی. باید بی قراری گرد و غبار را درک کرده باشی تا به ارزش های ریشه، آرامش و پایداری پی ببری.
رشد اندیشه و فرهنگ نیازمند ریشه است.
گاهی، روزگار، ناخواسته ریشه را می خشکاند!
مردم در شهرهای کوچک ریشه در خاک دارند و نسل های پی در پی به شناخت درست از خود، خاک و زندگی رسیده اند و به اصالتی رسیده اند که حریم خود و دیگران را می دانند،
اما،
در شهر های بزرگ، رشد بادکنکی . . .!

- البته شهر های بزرگ ما-

فریدون شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:27 ق.ظ

نظری و گذری ،
شهر نشینی پدیده دنیای صنعتی و جهان سرمایه داری در کنار خوبیهایی که دارد عوارض ناخوش آیندی در خود رشد می دهد ، با وجود این ، اپیدمی شهرنشینی روز بروز مردم پاک نهاد و ساده روستایی و روستا های و شهرهای کوچک بیشتری به سوی خود جذب می کند ، هر چند علت روی آوردن مردم به شهرها و متراکم شدن شهرها که در بسیاری موارد آن شهر ها آمادگی جذب چنین جمعیتی درخود ندارند بخصوص در کشورهایی مثل کشور ما خود ناشی از عواملی است که در این نوشته نمی گنجد .
قبل از هر چیز باید بگویم برخورد نادرست و مبهم مسئله خصوصی و خانوادگی مادر و دختری در خارج از حریم خانواده تاسفبار می باشد اما الزاما نتیجه فرهنگ جامعه شهری نیست ، در کشوری مثل کشور ما و بخصوص در مناطق محروم شهرها تنها به خاطر سازمانهای شهری مثل شهرداری ، فرمانداری ، استانداری و تراکم جمعیت شهر نامیده می شوند ، درحالیکه فرهنگ آنها حامل خصلتها و عادتهای روستایی از شکل مثله شده آن هست ، برخورد آنها به همان کبکی می ماند که راه رفتن جدید نیاموخته و راه رفتن خود را فراموش کرده اند .
عوامل تاثیر گذار در شکل یافتگی و تغییر فرهنگ جامعه به مثابه امری روبنایی قطعا به رشد یافتگی و امنیت جامعه بستگی دارد ، بدون نادیده گرفتن ویژگیهای مثبت و غیر قابل انکار روابط انسانی و محبت آمیز فرهنگ پاک روستایی پرخطا قضاوت کرده ایم اگر بر این باشیم که جامعه کوچک و روستایی در خود غنای فرهنگی بیشتر از فرهنگ شهری دارد و بافت ناهمگون فرهنگی درشهرها که بیرویه و برنامه رشد بادکنگی دارند نادیده بگیریم ، اگر به روستاها و شهرهای کوچک منطقه خودمان نگاه کنیم و نخواهیم به ناهنجاریها نگاهی گذرا داشته باشیم حتما استنتاج عملی استدلال ما این نخواهد بود که بگوییم :
" شرایطی که آقا امیر و ما دیده بودیم رنگ و بوی غریبی،بی حرمتی،تاریکی،بی کسی،بی اعتمادی ، غم ، خشونت ، دلزدگی،واماندگی،خودخواهی،ناامیدی و بیزاری،بی بندوباری،بی ایمانی و خدا نترسی می دهد.بهتر بگویم رنگ و بوی هر چه بدی شهرهای بزرگ در فرصت های اجتماعی،اقتصادی و رفاهی،اما کوچک در گذشت ، وفاداری،امید،احترام،شادی معنی دار و حقیقی و آرامش وایمان و خداترسی . " نه فقط چهره زشت یک اتفاق بلکه فرهنگ شهری بدانیم و نتیجه عملی این باشد که :
" چقدر خوشحالم که در شهری کوچک زندگی می کنم که حرمت ، اعتماد ، آرامش ، گذشت ، سادگی،امید و ...... . "
تا فرصتی دیگر ....
جهت اطلاع شخصی
فکر می کنم در این پاراگراف کلمه ای گم هست
" شرایطی که آقا امیر و ما دیده بودیم رنگ و بوی غریبی،بی حرمتی،تاریکی،بی کسی،بی اعتمادی ، غم ، خشونت ، دلزدگی،واماندگی،خودخواهی،ناامیدی و بیزاری،بی بندوباری،بی ایمانی و خدا نترسی می دهد.بهتر بگویم ( رنگ و بوی هر چه بدی شهرهای بزرگ در فرصت های اجتماعی،اقتصادی و رفاهی)،اما کوچک در گذشت ، وفاداری،امید،احترام،شادی معنی دار و حقیقی و آرامش وایمان و خداترسی . " من آن را بین دو قوس قرارداده ام
موفق باشید

باسلام
مورد نگارشی که تذکرداده بودید،بررسی و اصلاح شد...ا راهنمایی تان متشکرم.

امیرعلی شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:25 ب.ظ http://eskele.blogfa.com

منم خسته شدم از این همه خالی شدن ، دست روی نکتۀ خوبی گذاشتین :)

امیر -------بی تو هرگز یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:50 ق.ظ http://www.amir-2008-2008.blogfa.com

سلام سرکار خانم قاسمی ...واقعا مارو با اینهمه لطفتون شرمنده نمودید ....چه افتخاری بالاتر از این که اسمم توی وبلاگ دخت کنگ نوشته شده ......واینکه سپاسگزارم که زحمت کشیدین و تشریف آوردین وبلاگم و نظر دادین ....آره شهرهای بزرگ با داشتن خوبیهاش یه ذره چنین مشکلاتی داره همین شهر خودمون هم از این مشکلات توش زیاده ولی چون کوچیکه مردم دعواهاشون رو توی همون خونه انجام میدن تا جلو کسی آبروشون نره .......ولی بعضی وقتا شده که همین دعواهای خانگی به بیرون از خونه کشیده شده و با سنگ زدن سر و کله ی هم رو خورد کردن و آخرش هیچ .....
واقعا که این جمله زیباست که میگه:
خشم با نادانی شروع میشود و با پشیمانی پایان می پزیرت .موفق باشید و خدانگهدار ...بازم ممنونم از لطفتون .

بدیس دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:18 ق.ظ http://aaskk.blogsky.com/

سلام.مطلب جالبی بود وتلنگری به همه که قدر بهترینها رو بدونیم...چه تو شهر بزرگ وچه کوچک...اندازه شهر مهم نیست ایمان واعتقاد مهمه هرچند که شهری مثل بندر عباس که شده شهر هفتاد ودوملت...ممنون

دختری از جنوب دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:12 ب.ظ http://www.kaleng.mihanblog.com

سلام!!! وبلاگ جالبی داری! به منم سر بزن خوشحال میشم

امامدادی چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:45 ق.ظ http://www.rahbaremamdadi.blogsky.com

سپاس

mzhs چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:48 ب.ظ

تو شرایطی که هیچی درست نیست لزومی نیست که ما انگشت رو مسائلی بذاریم که واقعا خود نیز معتقد نیستیم/همین برخورد اقای امیر این جمله شما را که چقدر خوشحالم که در شهری کوچک زندگی می کنم که حرمت،اعتماد،آرامش،گذشت،سادگی،امید و خدا در آن بزرگ است را رد میکنه,اولش تاکید میکنه من یه جای خاص میرم که نشان از همون به قول شما سادگیست/بعد با همون نگاه اول خوشگلی دختر چشمان با اعتمادش را جلب خود میکنه/بعدش میگه تا فکر کردم قرار گذاشتن همون جا نشستم تا خدا به خاطررفتار فاضلانه وبه نظر من فضولانه یه سری اجر تو کوله بار پر محتوام بریزه و...
بس به این جمله بسنده میکنم که ,شیطان دیر زمانیست فریاد میزند,ادم پیدا کنید سجده خواهم کرد

امیر -------بی تو هرگز پنج‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:08 ق.ظ http://www.amir-2008-2008.blogfa.com

سلام .خوبی....خسته نباشید....این روزا سرتون خیلی شلوغ شده با جمعیت بانوان نه ......ولی چرا جمعیت مثل قدیما شلوغ پلوغ نیست ....اگه موقع زمستون هم باز باشه بهتر نیست؟...به نظر من اگه یه جای خوبی گیرتون بیاد دیگه مشکل حله ....موفق باشید..........خدانگهدار.

البرز جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:23 ب.ظ http://www.kahtonevesht.blogfa.com

احتراما اگه فرصتی حاصل شد به ما هم سری بزنید با این عنوان
جن موجودی واقعی یا خیالی؟

مرجان جمعه 11 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:06 ب.ظ

سلام خدمت خانم قاسمی.کاش برای ماورودیهای اول هم کلاس تابستونی زبان میگذاشتید.مرسی
----------------------------------------------------------------
پاسخ:
سلام مرجان جان...منظور اول راهنمایی است ؟ انشاءالله میای مدرسه و با این علاقه ای که داری،توی زبان تاپ می شی :)

امیر -------بی تو هرگز شنبه 12 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:45 ق.ظ http://www.amir-2008-2008.blogfa.com

سلام .......هفته خوب و خوشی رو واست آرزومندم ........موفق باشید و خدانگهدار .

رامی یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:16 ب.ظ http://www.dehtal.ir

سلامی به گرمی گرمای ساعت ۱۲ ظهر تابستان به دخت عزیز کنگ

ما خیلی چیزا و مزیت ها نسبت به جوامع بزرگتر از خودمون داریم که باید به آن ببالیم و بنازیم اما چه میشود کرد که گاها در طمع خوشبختی و رفاه خود را در چاه بدبختی و گناه خواهیم انداخت. غافل از از آنکه خوشبختی و آرامش در همین صفا و صمیمیت جامعه کوچک خودمان می بارد. کافیست بدون چتر قدم بزنیم...
موفق و سربلند باشید.

هلال طلایی یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:03 ب.ظ http://chukebandar.blogsky.com

دوست گرامی با درود.

با یک پست جدید با عنوان: «هرمزگان و سایه یک جنگ ویرانگر در خلیج فارس»٬ بروزم.

استدعا دارم حوصله داشته باشید و آنرا بخوانید.

موفق باشید.

ahmadpour دوشنبه 14 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:16 ق.ظ http://www.pasbandarlengeh.blogfa.com

سلام .خسته نباشید خانم قاسمی .مارو از تو لیست پاک کردید!

باسلام...قانون دوماه به روز نشدن=انصراف از لیست !!!

وبگرد پنج‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:14 ق.ظ http://www.bloglist.blogfa.com

وبلاگ های به روز هرمزگان را یک جا ببینید.
تاگ هرمزگان
کاپوچینو
خلیل درخورد
رضا برومند
...
...
...
از لیست کامل وبلاگ های به روز هرمزگان دیدن فرمایید.

فروردین پنج‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:22 ب.ظ http://www.farvardins.blogsky.com

البته نمی شه راحت و به همین اسونی قضاوت کرد و علت رو به دلیل بزرگی یک شهر انداخت ، مکان ها و فضاهای آنها روی آدمها و روابطشان تاثیر گزارند اما این شکل رابطه معلول عوامل زیادیه که به اشکال متقاوت در مکان های متنوع بروز می کنه

ونوس چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:30 ق.ظ

امیدوارم انتقاد پذیر باشی فریده جون ، و نظرمو درج کنی!

خیلی ساده میگم ، اسم پست شما رو فقط می شه گذاشت قضاوت عجولانه راجع به مردم!
لزومی نداره بگم صرفا به دنیا آوردن یه بچه همه حقیو به یه زن می ده!
شما فقط چند دقیقه ظاهر امرو دیدی! چطور می تونی اینقدر راحت قضاوت کنی؟
بعضی از پدر و مادرا متاسفانه فقط اسم به یدک می کشن!
شاید نه از روی عمد که از روی جهل!
از کحا میدونی اون دختر سال ها تحمل نکرده بود تا اون لحظه؟
تایید نمی کنم کارشو .. اما خود شما تا حالا سال ها فشار روانی داشتی بدونی با آدم چه می کنه؟

قضاوت خیلی کار سختیه! خدا تنها کسیه که عالم مطلقه خواهر عزیزم...

سلام...من اصلا قضاوت کردن و بدتر از آن محکوم کردن را دوست ندارم...

همکارشما ازکهتویه دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:01 ق.ظ

سلام علیکم فریده خانم : با نظرشما موافقم درشهرهای بزرگ چنین مشکلاتی وجود دارد ولی درشهرهای کوچک وروستاها ایمان وخداترسی مردم بیشتر واحترام واعتماد نسبت به همدیگر در درجه بالاتری قرار دارد

باسلام...اهالی محترم کهتویه چطورند؟سلام مرا به آنها،خصوصا کسانی که دانش آموز و همکارم بوده اند و نیز خانواده محترم نساجی برسانید.

عبد الفتاح سه‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:02 ق.ظ

سلام بر دخت عزیز کنگ :درسته درشهرهای بزرگ این مشکلات به وفور دیده می شود ولی در شهرهای کوچک وروستاها به دلیل بالا تر بودن درجه ایمان وخداترسی مردم،آرامش وخوشبختی وصفا وصمیمیت بیشتری در بین مردم وجود دارد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد