زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

حضورمن!

     اولین بارنبود که در میان انبوه مردان تنها خانم حاضر در جلسه و مراسم بودم.ولی اینبار فرق می کرد.ایندفعه صدها مرد حاضر در مراسم همگی آنها همشهریان خوبم بودند ومکان آن اسکله و گمرک؛جایی که معمولا صددرصد نیروی کار و مخاطب آن آقایان هستند.

مراسم افتتاح (درحقیقت بازگشایی) گمرک بندر کنگ بود. وقتی ا ز تاکسی پیاده شد م سنگینی نگاه آ قا یا ن منتظر حضو ر استاندار، مسو لین گمرک استان، نماینده مجلس و هیات همراه را حس کردم. درعین حال ، نه ترسی داشتم و نه خجالتی . تنها حسی که آزا رم می داد دیدگاه آنان بود . اکثر یت قریب به ا تفا ق آنها را می شناختم و می دانستم که حضور خانم را در جمع مردان جایز نمی دانند از طرفی خود را دلدا ر ی می دادم که تعدادی ا ز خو د آنها اصرار به کاندید شدن من دردوره دوم انتخابات شورای شهر داشتند... 

یاد حرفهای یکی از فا میل های سببی مان افتادم که مانع حضور دخترش در مراسمی که مردان هم شرکت داشتند شده بود و وقتی دخترش با اعتراض گفته بود شما که اینقدر ازخانم قاسمی تعریف می کنید او مرتب در اماکنی که مردان دراکثریت هستند، حضو ر می یابد و ایشان با صر ا حت لهجه جواب داده بودندکه (اوفرق می کند).یا دآ و ر ی این جمله بیشتر کمکم کرد تا کمتر احساس کنم که حضور من موجب ناراحتی مردان شهرم می شود. به احترام عقائد آنان گوشه ای ا یستاده بودم و حتی برای عرض خیر مقدم به مسولین نیز جلو  و قاطی جمع  نرفتم تا مبادا ...

حتی احساس نکردم که اینگو نه حق زن ضایع می شو د چون ا جباری درکار نبود و من خودم این رویه را به احترام افکار همشهریانم انتخاب کرده بودم.اگر بدانید چقدر دلم می خواهد نظر آ نانرادر مورد خودم در شرایط مذکور بدانم!؟

از برکات این مراسم مصاحبت با آقای صابری رئیس هیات کاراته شهرستان بندرلنگه وازطریق ایشان آشنایی باهنرمند باذوق مهدیسما آقای عبدالحسین رضوانی بود.ایشان سوژه بعدی فتوبلاگشان راهمانجا شکارکردندوبعنوان اولین نفر توانستم عکس بسیار بسیار هنرمندانه ایشان راببینم.برادربزرگترم به جمع ماپیوسته بود و حالا نگاه ها را عادی تعبیر می کردم...

همانجا به حرف های فامیل مذکورمان فکر کردم و فهمیدم فرق من و دخترایشان فقط و فقط دیدگاه خانواده هایمان است.

 

نعمت های خوب زندگی

 هروقت به نعمتی در زندگیم می اندیشم خدارا شکر می گویم و از او می خواهم آنرا برایم نگه دارد.

مثلا داشتن پدربزرگ و مادربزرگ خوب نعمت بزرگی است.چقدرآنها را دوست دارم و چقدر تلاش می کنم هرچه احترام - ادب -خضوع درذاتم هست تقدیمشان دارم.وقتی ازدوستانم میشنوم که از این نعمت محرومند و یا اگر دارند ؛غرغرو-پرتوقع-خودخواه-اخمو و پرخاشگرهستند محبتم نسبت به آنها بیشتر می شود.

هروقت می بینمشان دستهایشان رامی فشارم وسروصورتشان را می بوسم تابدانندچقدردوستشان دارم.هرگاه موفقیتی بدست می اورم و یا مشکلی از کارم گشوده می شود بعد ازیادخدا بیاد آنها می افتم که حتما اثرو نتیجه دعای خیرشان بوده است.آندو یکساعت قبل از نماز صبح بیدار می شوند وباخواندن قرآن وگفتن ذکرو دعای خیر برای خود و دیگران روزشان راآغاز می کنند.مادر بزرگم بدین ترتیب در سال ۱۲تا۱۵بارقرآن راختم ودوره می نماید.

همیشه بمن می گوید:(انشاالله همیشه در زندگی ناجح بشی)

<بشی :ب فتحه دارد =باشی>و بازمی بینم که تاچه اندازه زبان عربی درگویش محلی مان رخنه کرده است؛

ناجح ریشه اش نجح بروزن فاعل به معنی کسی که موفق است.هرچند او عربی بلد

نیست حرف بزند.پدربزرگم هرچندبار که مرا می بیند می گوید:(خداخش کمکت بکنت

<خش:خ ضمه دارد=خودش>

بکنت=بکند

او امام مسجدی است که نماز گزاران قبولش دارند ،در عین حا ل مسجد را جارو میکند، می شوید و به فکر آب و برق و همه کم و کاستی های آن است.

راستی چقدر مادربزرگم را دوست داردو ما اینرا وقتی مادربزرگم عمل باز قلب داشت بیشتر فهمیدیم.(ماشاءالله)

گاهی از خودم می پرسم آیا زوج های نسل جدید پس از گذشت شصت سال زندگی مشترک می توانند اینچنین صادقا نه یکدیگر رادوست داشته باشند؟

زن یعنی وجود تو در زندگی من

اگر زن

یعنی وجود تو در زندگی من

چه زیباست زن

چه غوغاست این دل من

اگر زن

آرامشی است که تو به وجود من می بخشی

چه یکتاست زن

چه زیباست زندگی من

اگر زن

نامی است که با احسا س قلبم عجین شده

هر دو دنیاست زن

چه با مسماست زن

اگر زن

طراوتی است که به اندیشه من می پاشی

خوشا بحال من

خدا را دارم

ترا دارم

چه خوشبختم من