بانوی هنرمند جوان کنگی(نقاش و ...)

     حنان جان،اجازه بده از بیوگرافی و معرفی کلاسیک بگذریم.کما اینکه سایت هرمزگانی دات نت زحمت درج آن را کشیده اند. 

دخت کنگ: حنان را چگونه نقاشی می کنی؟

حنان:حنان را شکل خودم،خودِ منی که از من جدا نیست،یعنی واقعیت درونم را می کشم و   

        آنطوری که هستم می پذیرم. 

                                                       منِ من 

                                                       با تو احساس بودن می کنم 

                                                       با تو احساس زن بودن می کنم 

      من بدون من هیچم و همچنان باید خودم را نقاشی کنم تا کامل شوم.واما از لحاظ سبک و  

      شکل:          شکل قلب قرمزی که برروی رنگین کمان سُر می خورد 

                         شاید هم شکل آینه ای که می گرید در انحنای ژرف 

                         و شاید شکل اشعه ی آفتاب که اشکی را پاک کند،بارانی که از یخ فرو ریزد 

                         رایحه ی عطر یاس که بر سنگ فرش گرم خیابان راه می رود 

                         و اگر می شد خودم را شکل باورهای کودکانه می کشیدم... 

      واما از لحاظ رنگ:تمام رنگها را دوست دارم چون در کنار هم زیبایند،اما من قرمز را در زمینه  

      سیاه،بیشتر دوست دارم. 

دخت کنگ:حالا که خودت به رنگ ها اشاره کردی،بعنوان یک نقاش،احساست نسبت به رنگها  

               چیست؟ 

حنان:رنگ ها سرشار از احساس هستند.دوست دارم رنگ هایی را که می رقصند و می  

         رقصانندچشم های خیره به خود را. 

دخت کنگ:حنان چه فرقی با مامان خودش دارد؟ 

حنان:مامانِ حنان صبورتر،مهربان تر و آرام تر است.مادرم را به جرات مادر نمونه ی کنگ می دانم. 

دخت کنگ:حنان چه فرقی با مامان بزرگش دارد؟  

حنان:مادر بزرگم هنری داشت که من و مادرم نداشتیم.هنر لذت بخش آشپزی،شیرین زبانی و آوای زیبا و صدای گرم و صمیمی.مطمئنا مادرم،مادرش را مادر نمونه ی کنگ می داند.  

دخت کنگ:دوست داشتی چه فرقی با آنها داشته باشی؟ 

حنان:دوست دارم بهترین باشم و موفق.آنان از اینکه دخترشان هستم افتخار کنند.  

دخت کنگ:از بین کارهایت،من  اثر(نما) را که بر روی قسمتی از درخت نخل(سیس مُغ) کار کرده 

              بودی بیشتر دوست دارم،خودت کدامیک از کارهایت را بیشتر دوست داری؟ 

حنان:من هم این اثرم را بیشتر از بقیه آثارم دوست دارم،چون سبک خاص خودم و متعلق به  

       خودم است.  

دخت کنگ:کدامیک از کارهایت را به اولین فرزندت هدیه خواهی کرد؟ 

حنان:هنوز طرحی ر اکه بخواهم به اولین فرزندم تقدیم کنم،نکشیده ام. 

دخت کنگ:چه طرحی را آرزو داری به تصویر درآوری؟ 

حنان:می خواهم زندگی را درچارچوبی نشان دهم،زندگی قدیم به همراه تلاش وبردباری از قدیمی ترین مردمان شهر که خاطره اند و همه بسوی یک هدف،یعنی زندگی بهتر پیش رفته اند. 

  

دخت کنگ:حنان جان:جز تشکر کلیشه ای و آرزوی موفقیت می خواهم یک اعتراف کنم:تبریک می گویم هم قلم خوبی داری و هم قلم موی خوب ! جداً در کنار لذتی که از نقاشی هایت بردم،جملات و کلماتت خیلی رویایی بودند.مثلا اصطلاح سُر خوردن قلبی روی رنگین کمان را طوری بیان کردی که من تصور می کنم نقاشی از شما با این مضمون دیده ام.نظر من این هست که شما بعنوان یک هنرمند بدهی به مردم دارید.کاش اجازه می دادید این احساسات هنرمندانه و شاعرانه شما با دیگران تقسیم شود.مخاطبت تنها مردم کنگ،هرمزگان و ایران نخواهد بود.هنر زبان مشترک نمی خواهد و با رنگ ها و شکل ها می توان با کل جهان سخن گفت.اینها مقدمه ای بود که ازت سوال کنم. 

 *موافق هستی در دنیای مجازی و با راه اندازی یک وبلاگ،رنگ هایی را که خلق کرده ا ی  

    چشم های تعداد بیشتری از مردم ر ابه رقص درآورد؟ 

حنان:تا بحال به آن فکر نکرده ام. 

دخت کنگ:قول می دهی که فکر کنی و اگر پیله شویم ! آن را عملی ؟ 

حنان:بله،قول می دهم. 

دخت کنگ:پس دیگه سوالی ازت نمی پرسم چون خیالم راحت شد که واسطه ای لازم نداری تا   

               تو  را معرفی کند.وبلاگت در آینده ای نزدیک تو را معرفی خواهد نمود....