اولین و آخرین حس غربت در شهرم

  باوجود تمام دلبستگی ها و تعلقات و تعصبات ! نسبت به شهرم

به وقت بیرون اومدن از هواپیما و پا گذاشتن روی پله هاش

در شهرم احساس غربت می کنم !

شرجی خفه کننده

و

برهوت بودن اطراف فرودگاه

منو به یک دلتنگی و حس غربتی دعوت میکنه ...

این اولین و آخرین حس غربت در شهرم هست

البته تکرار این موقعیت یعنی تکرار حس غربت !