گل بی عیب !

دنیای کودکان با تمام معصومیت هایش می تواند مشتعل به هوس ِ آزار دهندگان جنسی شود.معمولا خانواده ها،دختران را در آغاز دوران بلوغ مورد حمایت ویژه قرار می دهند و پسران را بی نیاز از این مراقبت می دانند.اما صفحه حوادث روزنامه ها و شنیده هایمان امواج نگرانی در مراقبت بیشتر از کودکانمان را (از همان اوان کودکی) به ما انتقال می دهند.

در دوران دانشجویی کودکان کاری را می دیدم که قربانی رفتارهای کثیف کارفرمایانشان بودند.تمام تلاش اندیشه ام این بود که محیط کار و شرایط نابهنجار خانوادگی کودکان را مسبب این وضعیت بدانم.ولی این جهد را توجیهی یافتم برای آرام شدن ذهن آسیب دیده ام،وقتی از زبان مادر و حتی کودک شنیدم که در محیط امن خانواده و توسط نزدیک ترین افراد فامیل این رفتار بی شرمانه با کودک صورت گرفته است.

طرفداران تربیت سنتی،فرزندان مذکر خانواده را گل بی عیب ! می نامند.از نظر آنان لخت بودن او در میان جمع تا سنین چهار-پنج سالگی کراهتی ندارد.اورا خیلی زود با جنسیتش آشنا کرده و بنا به برداشت نادرست خود،برتر بودنشان را مکررا یادآور می شوند.این مبالغه تا بدانجا پیش می رود که در مواقع شکست در میدان بازی با همسالان مونث و حتی همبازیان کوچکتر و یا ضعیفتر از خود،جنسیت اورا یادآور شده و از او می خواهند که بعنوان سلاح کلامی یا رفتاری از آن مدد جوید.آنگاه که کودک بصورت مستقل محیطی بغیر از جمع خانوادگی را تجربه می کند،به وقت ضعف و حتی مواقع انتقام جویی از این سلاح به اصطلاح غلط؛مردانه خود کمک می جوید.خوشایند بودن این رفتار فیزیکی او را با دنیایی آشنا می سازد که هربار بدنبال بهانه ای برای شکست حریف ضعیف و بی دفاع خود بوده،توجه اش به سمت آنانیکه ازنظر جسمی ضعیفتر و گاهی ظریفتر ! از دیگران است معطوف می شود.

شرح حال این دو گروه برهیچکس پوشیده نیست ولی باید بدنبال فرهنگی بود که خطر تجاوز جنسی از همان اوان کودکی جدی شمرده شود،کودکان را دریابیم.در خانه،مدرسه و حتی مساجد.متاسفانه افراد بیمار آنگاه که بعنوان فعال مذهبی معتمد دیگران هستند،باز هم بیمارند.