به رسم تظاهر

رویه احوالپرسی را که از سرگذراندیم

به رسم تظاهر 

دو ردیف دندان های مان را به هم نشان دادیم 

لختی نگذشته 

چشمان مان را برای هم تنگ کردیم 

اما دلهایمان را از هم پنهان داشتیم 

و بروی هم نیاوردیم  

که دیگر نمی توانیم دل هایمان را برای هم تنگ کنیم 

اگر دمی بیشتر هم نفس می شدیم 

شاید تنگی نفس مان را نمی توانستیم کتمان کنیم 

برغم زن بودن و خوش سخن بودن مان 

نه خوشی های مشترک گذشته می توانست باب سخن را بگشاید 

و نه خوشی های دور بودن از هم دیگر