زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

سهم زن از شهر من

            همیشه اعتقادم این بوده که هوای پاییزیِ بندر،جسم و روح رو دگرگون میکنه.....حسی تازه و نو...تلنگری به فکرو منش....خونه تکونیِ دل و اندیشه  ... هوایی که به وقت مسافرتای تابستونی به شهرهای خوش آب و هوا ،به ریه هامون روونه می کنیم و با حسرت به همدیگه میگیم این لحظات رو قدر بدونیم که یه عمر باید با شرجی،نم،رطوبت،عرق و گرما دمخور باشیم.نسیم وسوسه انگیز این فصل، آدم رو خام می کنه که بی دغدغه خودشو بسپُرِه به دست این تحول ها....

           تو این فصل ،شوق و ذوق بی انتهایی دارم تا در کنار لذت از هوای شبانه پاییز،تک تک حرف ها،کلمه ها،جمله ها و مفاهیم کتاب ها رو روونه فکرو اندیشم کنم. برای این کار دلم فضایی آزاد و روشن آرزو می کنه.... شهرمن یه شهر بندریه که هرچه دریاداره و همزیستی با دریادلا،از سرسبزی و دارو درخت بی نصیبه.توسعه فضای سبز و مبلمان شهری ظرف یکی دو سال اخیر فرصتی رو برای گردهمایی ها و گپ های دوستانه ناخدایان قدیم و جدید و جوانان دیروز و امروز بوجود آورده ومن بعنوان یک زن حق شهروندیمو تو این امکانات جستجو می کنم.پارک ملت شهر از روشنی و فضای سبز مناسبی برخوردارِه یا زیباسازی شرقی و غربی ساحل شهر با اون همه نورافکن و نیمکت و مهمتر از همه صدای دلنشین امواج آرام و گاه بی قرار دریا اون محیط رویایی و تلفیقی ِ هوای خوب و اندیشه خوب رو تضمین می کنه.

           ولی کافیه فقط دو یا سه بار کتابمو بردارم و سراغ اون محیط ثابت و مورد علاقم برم.حالا تو پارک شهر یا کنار ساحل .... از تو می پرسم از تو که درد منو داری.(گاهی فرقی نمی کنه کجای ایران و بهتره بگم هرجای دنیا که باشی) می تونی بی دغدغه خودتو به اون نسیمی که گفتم بسپری و عُرف دنیارو بی خیال شی ؟ یه جای شهر که امنیت هم داشته باشه سرت گرم کار خودت باشه مثلا کتاب بخونی؟یا با چند نفر از دوستات بخواین ازمیزای تنیس مستقر توی پارکای باز شهر یا کنار ساحل استفاده کنی ؟ اگه آره خوش بحالت و اگه نه بایستی چیکارکنیم ؟می دونم دلت می خواد با بازی،نشاط و شادابی روحیت رو تقویت کنی و با ورزش جسمتو سالم نگه داری.ولی ما می دونیم سهممون از این امکانات هیچه ....هیچ.

         دوراه داریم:

         ۱-یه عریضه بنویسیم و بدیم به شهرداری شهر که واسمون یه پارک ویژه بانوان احداث کنن.اونوقت ورود آقایون ممنوع می شه و ما خودمون میشیم.نقابمونو بر میداریم.دیگه مجبور نیستیم اخم کنیم،سرمونو پایین بگیریم.اروم حرف بزنیم،بی صدا بخندیم .آخه تو محیط عمومی،یه زن اگه لبخند به دهن داشته باشه و یا سرشو بالا بگیره خط قرمز رو رعایت نکرده.....

        ۲-از آقایون بخوایم جاشونو با ما عوض کنن ! اونا پاتوقاشونو ببرن تو خونه و ما همنشینی هامونو بیاریم تو پارک و کنار ساحل.اونا بشینن پای تلویزیون وما کنار ساحل بدمینتون و تنیس بازی کنیم.اونا تو خونه حوصلشون سربره و ما از گپ دوستانه و تحرک و نشاط لذت ببریم.یا که نه! یه کار دیگه... به اونا بگیم ما هم میایم بیرون با همدردامون دور هم می شینیم(قول می دیم آروم بخندیم!!) بازی می کنیم،کتاب می خونیم و .... فقط ترو خدا... تروخدا....فکرتونو عوض کنین.بخدا هر دختر و زنی که بیش از دوبار جایی می ره نیت بدی نداره،شادی و تحرک زن چراغ سبز نیست.خوب و شیک پوشی هر دختری برای جلب نظر نیست.با ماشین و موتورتون اینقد دور نزنین. یه وقتایی هم می تونین حس کنجکاویتونو لبیک نگین و این سوالا رو بی خیال شین که: این زنا کین ؟ چیکار دارن؟ کجا میرن؟تا کی میرن؟چندبارمیرن؟چرامیرن؟ مگه ما میایم تو کاراتون سرک بکشیم.....

-------------------------------------------------------------------------------------------------------

با سلام خدمت اعضاء محترم شورا

برحسب وظیفه(درجهت ایجاد حلقه تعامل میان شهروندان و آن اعضاء محترم) برخود لازم دیدم نظر یکی از شهروندان را در انتهای این پست(درتاریخ ۲۸/۷/۸۶) اضافه نمایم و چنانچه مایل بوده و صلاح دانستیددر این وبلاگ و یا از طریق دیگر رسانه های ارتباطی ،مطالبی را جهت روشن شدن اذهان عمومی و بدنبال آن برانگیختن مشارکت و همدلی شهروندان درج نمایید.با تشکر.....

ایوب (یک شهروند کنگی) چنین بیان داشته اند :

نامه ای به شورای اسلامی شهرمان

باعرض سلام به عنوان یک شهروند حق خود می دانم با گذشت چند ماه از اغاز فعالیت شورای جدید سئوالاتی که
در ذهن دارم مطرح تا شاید اعضای محترم اگر سیری در
فضای مجازی دارند پاسخ گویند .شما هم خواهر خوبم
در صورت صلاحدید مختارید این نوشته را به عنوان یک پست
قرار داده یا حذف نمایید . این حق شماست.

۱- شورای محترم تاکنون اقدام به تشکیل کمسیونهای مورد نیاز نموده است
۲-  در مورد رعایت حقوق شهروندی چه برنامه ای دارید
۳-  تاکنون چه اقدامی در مورد استفاده از اندیشه نخبگان
شهر انجام داده اید .
۴- با چه برنامه ای می خواهید به گسترش ورزش بپردازید
۵- خواهشمند است تعداد کمسیونهای موجود با ذکر اعضا
   
ونوع فعالیت واسامی ومدارک تحصیلی افراد وفعالیت
اجتماعی انها را بیان نمایید.

الف- کمسیون فرهنگی
ب- کمسیون خانواده
ج- کمسیون امور بانوان
د- کمسیون جوانان
ه- کمسیون آموزش
ن- کمسیون امنیت شهری

ایوب

اولین روز سال تحصیلی۸۷-۸۶

           حال و هوای روزهای پایانی تابستان،درست مانند دوران تحصیلم دلم را می لرزاند.شبانگاهان،هوا هم مثل دل های بچه محصل ها مردد است،گاهی خنک و خشک و گاهی گرم و نمناک.امروز دوم مهرماه شادوپرانرژی با دنیایی از هیجان و شوق وارد مدرسه شدم.مدرسه و دیوارهای پرنقش و آذین بسته اش خوشحال و مفتخر بودندو یاد آن میزبانی که افتخار پذیرایی از عزیزترین عزیزش راداردو بهترین پیراهنش را برتن کرده، برایم تداعی نمود. 

             سوّم یک:همیشه چشمان معصوم و پرفروغ دانش آموزان مرا به داشتن یک روز پرکارو تلاش دعوت می کرد. و امروز درمیان نگاه های جدید و احساسات غریب نیز می توانستم آن تلالو معصومانه را بیابم.درلیست حضورو غیاب متوجه عدم حضور فردی شدم که می توانست با نگاه غریبانه اش،تداوم نگاه چشمان صمیمی را نوید دهد،وقتی از صحبت های همکلاسی هایش فهمیدم دانش آموز قوی و درسخوانی بوده بیشتر کنجکاو شدم......متاسفم برای خودم،همشهریانم و شهرم که هنوز باید شاهد تحمیل نظرات پدران و برادران بر سرنوشت دختران نوجوان بی پناه هستیم.اجبار به ترک تحصیل؛گزینه ای که ابتدای هرسال تحصیلی قلب معلمان را جریحه دار می کند.

           دوّم چهار:انسان بسیار دقیقی نیستم ولی خیلی زود متوجه چشمان دانش آموزی شدم که ورم داشت و قرمز بود.پرسش سریع و صریح «چی شده؟» مرا اینگونه جواب داد:« خانوم! دو روز قبل از باز شدن مدرسه،زنی سیه چهره و نقاب(بطوله یا برقع) به صورت که ادعا می کرد اهل جزیره(قشم) است به خانه مان آمد و گفت: می تواند چشمان اهالی خانواده را تمیز کند.چشم مادرم را با انگشتر طلا و چشم مرا با زبان خود ! تمیز نمود و فردای آنروز چشم من عفونت کرد و متورم شد.چشم پزشک که رفتم فورا قضیه را فهمید و گفت:این زن به روستای بندرمعلم نیز رفته و بسیاری از اهالی آنجا با چشمان آلوده به مطب او مراجعه کرده اند......چقدر دلم گرفت و بیشتر از آن نگران ساده دلی و اعتماد همشهریان و هم استانیانم به این شیادان شدم.شاگردم می گفت بازاء تمیز کردن ! هرچشم ۱۰۰۰ تومان پول می گرفته.