زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

خرافه اندیشی خوب !

 

سریال های ماه مبارک رمضان،با تمام نقاط ضعف و قوت خود،بازگو کننده بسیاری از آداب،عادات و ارزش های خوب و بد ما ایرانی ها هستند. 

از میان مجموعه ها،دیروز قسمتی از سریال(مثل هیچکس) را دیدم که کاظم آقا (داماد خانواد ه) بعد از شستن دست و صورتش،بسراغ چادر خانمش که آنرا شسته و برروی طناب انداخته بود رفت تا صورتش را خشک کند و شاید هم چادر همسرش را کثیف ! اتفاقا آن لحظه از زنش و خانواده او ناراحت بود و نقشی را که در سریال بازی می کند نیز نقشی است منفی.

بارها شاهد این حرکت از سوی پدران،برادران،شوهران و پسران بسیاری بوده ام.خدا خیر دهد آن کسی را که این خرافات را باب و نهادینه کرد که :چنانچه زنی اجازه دهد شوهر،پدر،برادر و پسرش با چادر او صورتش را خشک کند،نفرتی میان آنان حاصل می شود وگرنه زنان حاضر نمی شوند به این رفتار آنان اعتراض کنند و بدلیل مظلومیت،معصومیت و بدنبال دردسر نبودن این رفتار آنان را تحمل می نمودند.

مجریان احکام اسلامی

معمولا کارگروهی را دوست دارم،تاکید اسلام بر برگزاری نماز بصورت دسته جمعی،زیبایی این فریضه را دوچندان می کند و خواندن نماز تروایح،در شبهای ماه مبارک رمضان نعمتی است که اهل سنت از آن برخوردارند.اما بعنوان یک مسلمان دوست داشته ام در این ماه استفاده های بیشتری از فضاهای معنوی بنمایم.خیلی از کسانیکه در این ماه یک جزء کامل قرآن را می خوانند و در تمام نمازهای تروایح شرکت می کنند،مجریان خوبی برای احکام و دستورات اسلامی نیستند.در حالیکه تمام فخر و غرور آنان اینست که حضور دائمی در مساجد دارند،شاهد آن هستیم که بدلیل عدم درک آیات قرآن؛به مادرش احترام نمی گذارد،همسر خود  را  درحد آشپز_رختشو_مربی کودک و مجری اوامر خود می بیند،در تربیت فرزندانش موفق نیست و بدون درنظر گرفتن حقوقشان آنهارا به باد کتک می گیرد،حلال و حرام زندگی شخصی و تجاری اش را رعایت نمی کند،براحتی در امانت خیانت می کند،مسلمان بودنش را در حفظ حجاب و دوری از نامحرمان معنا می کند غافل از اینکه یک مسلمان واقعی،هیچگاه زبان خود را به دشنام و نفرین آلوده نمی سازد.به فرزندانش عزت نفس می دهد و نه ناشایسته ترین نسبتها را.به وقت شرکت در همایش های عصرانه زنان محله،که اکثرا با موضوع هتک حرمت دختران  وزنان دیگر است،منفی ترین گمان را برای آنان متصور است و هیچگاه ترس از عذاب،مانع از تکرار این عمل کریه نمی شود.در امر به معروف و نهی از منکر،سخت ترین ضربه ها را به اسلام وارد می نماید.

رمضان سال گذشته وقتی جناب رضوانی اطلاعیه برگزاری مراسم اعتکاف را در دو شهر لنگه و کنگ را ارسال داشتند خوشحال شدم و وقتی جمله ((مکان برای خواهران درنظر گرفته شده است)) را دیدم،خوشحالیم دوچندان گشت.فرصتی برای:استفاده از منزلت یکی از ده شب آخر ماه رمضان،خلوت نمودن با خود در خانه خدا،خواندن قرآن در مسجد،استفاده از سخنرانی ها،بحث ها و پرسش و پاسخ ها،...

این حرکت(برای اولین بار) حرکت زیبا،لازم و بجایی بود.اما بعنوان یک زن،نمی توانم چشم بر نواقص اینگونه مراسمات ببندم.بزرگوارانی که واسطه این میزبانی هستند و عموم مردم را به این گردهمایی فرامی خوانند باید مساجدی را انتخاب نمایند که تنها به محل نمازگزاری آقایان توجه نشده است،بلکه محل انجام عبادت بانوان نیز از استانداردهای لازم برخوردار است،خصوصا:

قطع نبودن آب وضوخانه و پاکیزه بودن آن. 

استفاده از سیستم صوتی مناسب. 

واضح و مبرهن است که فعالین مذهبی باید نسبت به برپائی این گردهمایی ها و مراسماتی که در آن سفارشات و تاکیدات اسلام بیان و باز می شود،همت گمارند و منش و رفتار یک مسلمان واقعی را گوشزد نمایند.اینگونه محافل مذهبی سهم بسزایی در ارتقاء فرهنگ افراد دارند.

پ.ن:نمی توانم به دوستان اهل تشیع ام غبطه نخورم که در مراسم اینچنینی بسیار شرکت می نمایند.

ترین های خوابگاه در ماه رمضان

ماه رمضان که می شد:   

 

 تنبل ترین دختر خوابگاه مون دیگه ظرفهای نشسته شامش رو زیر تختش بایگانی نمی کرد.تازه با اصرار و خواهش ظرفهای بقیه رو می گرفت تا بشوره.  

وسواس ترین دختر خوابگاه مون با هممون و گاهی توی ظرفی مشترک با یکی دیگه غذا میخورد. 

 

نوبت جارو زدن رعایت نمی شد،چون بودند کسانی که تا پنج بار در یک هفته خوابگاه رو جارو می زدند. 

 

ددری ترین دختر خوابگاه مون محفل انس با قرآن رو رها نمی کرد و بعدش به درس خوندن و بگو بخند با بچه های داخل خوابگاه مشغول می شد. 

 

بی ملاحظه ترین دختر خوابگاه مون با جورابهای چند روز نشسته اش که رنگش از سیاهی به سبز کهربایی ! میزد،هر شب جورابهاش رو می شست وبلکه از فروشگاه سرپرستی جوراب نو می خرید. 

  

بدخواه ترین دختر خوابگاهمون دنبال کار خیر می گشت تا دل بچه هار و بدست بیاره و جبران مافات کنه. 

 

خسیس ترین دختر خوابگاه مون قفل کمدش رو باز نگه می داشت تا هروقت کسی گشنه اش میشد،از خوراکی های اون استفاد ه کنه و اینطوری یه خیری هم به مصرف کننده می رسید چون دیگه خوراکی ها گندیده و دور انداخته نمی شدند. 

 

اما یکی بود که ماه رمضان هم دست از کاراش برنمی داشت.نیمه شب دوچرخه آشپز رو برمی داشت و نوبتی دوستاش رو توی محوطه باغ مرکز سوار می کرد.