زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

دومین کتاب آشپزی بانوی هرمزگانی

پاکورا

کتاب جدید خانم پوردریایی که شامل آموزش انواع پاکوراها و غذاهای هندی( مرغ ، ماهی ، میگو ، سبزیجات و... انواع رایتا و انواع ادویه) با کیفیت عالی می باشد تا چند روز دیگر بر روی پیشخوان کتابفروشی ها ...

دست اندرکاران چاپ این کتاب بانوان خوش همتی مانند

عکاس:مژگان بهمن نژاد

طراح:افسانه مقدم

توانسته اند نام بانوان باانگیزه هرمزگانی را در تاریخ چاپ کتاب مسجل نمایند

کتابی دیگر از ایشان شامل آموزش انواع کیک،نوشیدنی،شیرینی و دسر همزمان با پاکورا انتشار خواهد یافت.

اولین کتاب ایشان با عنوان آشپزخانه هرمزگان در مدت دو ماه توزیع،برای چاپ دوم روانه چاپخانه  شد.   

 

 

 

 

 

عکس های بیشتر در سایت جمعیت بانوان بندرکنگ

بانوان ماندگار بندرکنگ

چندین سال قبل یکی از بزرگان فامیل بیمارشد،عدم تشخیص قطعی بیماری ایشان از سوی پزشکان،قرنطینه شدن و اجتنابشان از معاشرت با دیگران(باتصور واگیربودن بیماری) همه را به فکر واداشته بود.مادر من نیز مانند دیگر فامیل ها پیشنهادی داد...:مداوای ایشان بوسیله خانمی کنگی که تبحر خاصی درتشخیص بیماری یرقان دارند.....ایشان سه وعده بربالین بیمارحضوریافتند و هربار قسمتی از لاله گوش(پشت) با تیغ برش می دادند و با گرفتن قطراتی خون و ریختن آن در چشم بیمار و همچنین مالیدن پیشانی و مچ دست او،فامیل شاهد بهبودی تدریجی بیمارشان شدند البته با تجویز ایشان خوراندن مایعات گیاهی(ازجمله آب //خار ارو // که در این منطقه یافت می شود) به مدت دههاروز استمرار داشت.....مدتها بود که دوست داشتم پای صحبت خانم توانمند شهرمان بنشینم....

آمنه دهباشی کنگی معروف به زن تمیم... درب خانه را برایم گشود قد بلند و آثار قوی هیکل بودنش ابهت و جذبه آن موقع ها را که کودک و نوجوان بودم و برای خرید پارچه-کیف وکفش عید به اتفاق مادرم به سراغ اتاق معامله اش(اصطلاحی است که برای اتاق هایی که بانوان خانه، اجناس مورد نیاز خانم ها و خانواده شان به منظور فروش درآن چیده اند ، اتاق دلالی نام دیگر آن است. در پست حلحلو در این باره بیشتر توضیح داده شده است ) می رفتیم را زنده ساخت. باروی باز مرا به سوی اتاق نشیمن خود راهنمایی کرد ووقتی دلیل  آمدنم را فهمید بصورت متمادی خندید و مرتب زیر لب کلمات (ماشاء الله انشاءالله ....) تکرار  کرد. 

من:شما چگونه به توانایی خود در معالجه دیگران پی بردید ؟

..... ۲۶ سال پیش که برای عمل لوزه فرزندم به بیمارستان شیراز مراجعه کردم، هشت کودک دیگر نیز همراه با فرزندم به اتاق بستری منتقل شدند،پرستار بیمارستان که همسن خودم و دست تنها بود، باید به احوال تمام آنان رسیدگی می کرد .بصورت داوطلبانه نزد اورفتم با راهنمایی او و زیر نظر گرفتن کارهایش به او کمک کردم.حتی تزریق آمپول را از او یاد گرفتم.

من:آیا درمان های سنتی را از کسی یادگرفتید؟

....یادم نمی آید فرد خاصی در زمان خاص اینها را به من آموزش دهد بلکه بر حسب ضرورت و جسته و گریخته و گاهی بصورت آزمون و خطاء این معالجات را دنبال کردم.دهها نفر از فرزندان همسایه ها و فامیل هایمان را من به بدنیا آورده ام و مامای خوبی برای مادرانشان بعداز زایمان ها یشان بوده ام...حتی کودکانی که دربیمارستان متولد شده اند و یرقان داشته اند با تجویز من بهبودی خود را یافته اند(شستن بدن کودک با شیر گاو تازه و خوراندن مایعات خنک به او)پایم که شکست دکتر رفتم دکتر پایم را گچ گرفت و بدجوش خورد، لازم بود به مرکز یکی از استان ها مراجعه کنم تا با عمل جراحی و تعبیه پلاتین و هزینه کردن صدها هزار تومان معالجه شوم.به خدا توکل و به دانش خود اعتماد کردم و با درست کردن //پکاته// (ترکیبی از داروی محلی گوجن آسیاب شده+آب گرم+سفیده تخم مرغ محلی) و بستن محل شکستگی بهبودی کامل یافتم.حتی زخمی هم که در کنار شکستگی پایم بوجود آمده بود را هم التیام بخشیدم : پس از شستشوی محل زخم با آب سرم مقداری چای خشک را آسیاب کرده آن را برروی زخم گذاشته و مقداری فشار دادم ....

آیا سواد خواندن و نوشتن دارید؟

۵ سال تمام در کلاس های نهضت سواد آموزی شرکت کردم ولی هربار غم بزرگ از دست دادن یکی از فامیل هایم مانع تمرکزم و اخذ کارنامه قبولی ام می شدم.چیزی که موجب می شد من کلاس ها را رها نکنم تعهدی بود که نسبت به خودم و خانواده های دخترانی داشتم که آنها را به من سپرده بودند تا آنان را در رفت و آمدشان به کلاس همراهی کنم.....چون سالهاست فروشنده هستم جمع و منهای اعداد را خوب بلد بودم و بالاترین نمره ریاضی کلاس را همیشه من کسب می کردم.البته  معلم کلاس حواسش به من بود که سر جلسه و پای تابلو بچه ها را راهنمایی نکنم ! (این قسمت را با یک حالت معصومانه و خنده ای دلنشین بیان داشت)

معالجه و مداوای بیماران چه نقشی در اقتصاد خانواده تان دارد؟

دهها سال است که به کار تشخیص بیماری یرقان،شکسته بندی،تزریق آمپول ،داغ کردن پیچ،گرو(فکرکنم مربوط به لوزه باشد) ،سوراخ کردن گوش،مامایی،و حتی تشخیص بعضی بیماری های پوستی مشغولم ولی برای انجام هیچکدام از این کارها قبل یا بعد از اتمام معالجه مبلغ معینی درخواست ننمود ه ام بلکه بنا به رغبت و تشخیص بیمارو همراهانش دستمزدی ناچیز پرداخت نمود ه اند.

منظور از اصطلاح داغ کردن پیچ چیست ؟

البته وقتی به حج تمتع مشرف شدم آنجا توبه کردم و تصمیم گرفتم که هیچگاه اینکار را انجام ندهم.....درحقیقت قدما عقیده داشتند که چنانچه پدر خانواده شدید بیمار شود ، بدشانسی پیاپی برای خانواده اتفاق افتد ،مادر خانواده سقط کند ویا آخرین فرزندخانواده بمیرد،فرزند قبل از او (که فرزند آخر خانواده محسوب می شود) را باید نزد افرادی مانند ما بیاوردند تا پیچی (که حاصل خطوط دایره ای متحد المرکز مو می باشد) در بدن او پیدا شود و بوسیله ابزاری مانند میخ که بوسیله آتش داغ می شوند برروی پیچ مذکور قرار دهند(قسمت تحتانی میخ).من بچه آخرم سه ساله فوت شد و دیگری نیز قبل از زایمان ازبین رفت و وقتی بدن فرزند آخرم را بررسی کردیم ۱۸ پیچ را یافتیم که کارسختی بود همه آنها را داغ کنیم.....

آیا ابن همه تبحر و دانش خود را به فرزندانتان نیز آموزش داده اید تا آنان در زندگی شخصی خود بکار گیرند ؟

علاوه بر اینها من برمداوای حیوان نیز تسلط داشته ام.و فرزندانم در امر تشخیص بیماری حیوانات،زایمان و تیمارشان تسلط دارند ولی فرزند آخرم(پسرم) بصورت جدی اینکار را دنبال کرده است بطوریکه در شهر چنانچه گاو،گوسفند و بزی بیمار شود و یا برای زایمان دچار مشکل شوند، آنها بسراغش می آیند و خدارا شکر در کارش موفق است درست مانند یک دامپزشک.چندماه پیش عملی را روی بزی انجام داد(قطع عضو بیمار حیوان) و اکنون حیوان سرحال بوده و هرازچندگاهی مادر نیز می شود.....

توانایی آمنه زن تمیم به مداوا و خرید و فروش محدود نمی شود.....او هنوز مادر و مدیری مقتدر در خانواده است و فرزندان او برای انجام کارهایشان با او مشورت می کنند....برایم جالب بود که کار ثبت نام نوه هایش را در مدرسه شخصا انجام داده بود و وقتی فهمیدم یکی از نوه هایش(اورا به نام پدربزرگش تمیم نامیده اند) سال سوم دبیرستان(رشته ریاضی فیزیک) است بسیار خرسند شدم....متاسفانه نوجوانان و جوانان (پسر) بندرکنگ انگیزه و رغبتی به اخذ دیپلم هم ندارند و ترک نحصیل سنت متداول و معمول مدارس راهنمایی و دبیرستان پسرانه شده است. 

وقت خداحافظی متوجه شدم که قصد پوشیدن چادرش را دارد و چنین بزبان آورد:دختر مردم را که نمی شود تنها خانه شان فرستاد...اصرار من بر رد این لطف شان فایده نداشت و چنین گفتند که : (کار کاحم     الله دائم).تاوقتی درب منزل مان باز نشد ایشان مرا ترک نکردند و فهمیدم که جدیت و مسولیت پذیری شان عامل اساسی موفقیت هایشان بوده است.امید که همه مادربزرگ ها سلامت و سالم باشند و سایه مهربان شان همواره مستدام باشد.