زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

((بچه ها)) یک نفراست،((بچه ها)) یک زن است !

این مرد آنگاه که با آن مرد ارتباط خوبی دارد،

همسر او را با نام بچه ها ! یاد می کند

((بچه ها را با خودت آورده ای ؟!‌ ))

من که دنیای مردان را نمی شناختم

کنجکاو شدم سرک کشیدم و دیدم

((بچه ها)) یک نفراست،((بچه ها)) یک زن است !

نادیده انگاشتن هویت زن،محدود به دوست نبود

او همسر خود را نیز با این نام یاد می کرد

((بچه ها منزل هستند،به بچه هایتان بگویید بیایند داخل))

در دنیای بچگی ام دنبال بچه ها بودم در آن منزل

ولی در آن خانه هم فقط یک زن بود !

 **************************************

این مرد وقتی با آن مرد گلاویز  شد،

همسر او را به باد ناسزا گرفت

خواهر او را لایق فحش دانست

مادر او را هرجایی نامید

....................................

درعجب بودم :

خوبست آن مرد هویت زن را تائید کرد ؟

ویا بد است آنچه را که به زن نسبت داد ؟ 

 لینک این مطلب درسایت میدان زنان                                   لینک این مطلب درسایت دنباله

نظرات 79 + ارسال نظر
فاطمه شنبه 1 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 07:45 ب.ظ http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام
ولادت حضرت زهرا (س) مبارک
روزتون هم مبارک

خبرنگار یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:06 ب.ظ http://istgah1.blogfa.com

مطلب بسیار قابل تاملی بود. به من هم سر بزنید.

شهرزاد قصه گو سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:24 ق.ظ http://gapeshoo.blogfa.com

سلام به همه ی دوستان. نمی خوام تبلیغ وبلاگ کنم ولی خواستم بگم که دوباره وبلاگ گپ شو به راه انداخته شد یعنی به راه انداخته شده بود و خواستم بگم که اگر شما هم وقت کردید یک سری هم بزنید

[ بدون نام ] سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:53 ب.ظ

دو موجود هستی گرامی تر است






یکی میهن و دیگرش مادر است






ستایش کنم زن که او مادر است






که مادر سزاوار زیب و زر است






تو ای مادر من نوای میهن من






کنم خواب در اغوشت ای سرور من


فریدون سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:40 ب.ظ

جنبش زنان در ایران و تاثیر أن بر شهر ما

ب : زنان شهرما ( دنباله )
2_ عوامل کند کننده ازدواج ( دنباله ) :
د : عوامل کم اثر تر و لی مهم :
آنچه من آنهارا به عنوان عوامل کم اثر ولی مهم طرح می کنم چه بسا در شرایط کنونی پراثر باشند ولی روند اصلاح ساختار فرهنگی درمورد از دواج و نقش بیشتری که روز بروز به عهده زوجین قرار می گیرد آنها را کم اثر خواهد ساخت .
در مجادله فکری که با دوست کاوشگر و به اعتقاد من صاحبنظری در مورد عوامل تاثیر گذار استقلال نسبی که زنان و دختران بدست آورده اند داشتم نکاتی قابل تامل مطرح می کرد ، طرح این مجادله مرا مجبور می کند که کمی از بحث خارج شوم ، از آنجاییکه هدف من از نوشتن این سلسه مطالب باز کردن فضای برخورد نظرات مختلف می باشد چه بسا این بحث خود باعث بوجود آمدن فضایی برای برخوردهای جدی تری بشود . و امیدوارم که دوست ما هم نظراتش تنظیم کرده و به بحث عمومی بگذارد .
آیا پدران ( مردها ) در شهر ما به سادگی آزادی نسبی زنها را پذیرفته اند و یا به عوامل گوناگون مجبور به پذیرش آن شده اند ؟
قبل از پرداختن به این سوءال میخواهم با طرح 2 سوءال دیگر و پاسخ به آن بحث را بازتر کنم . راستی چرا در جوامع بشری بجای برابری حقوق زن و مرد ، مردها قدرت مطلق شدند ؟ مبارزه برای برابری حقوق زن و مرد توسط زنان در بسیاری از کشورها چگونه به بار نشست ؟
از منظر جامعه شناسی مهمترین عاملی که با عث ایجاد جامعه مرد سالار شد ، قدرت اقتصادی برتر آنها بود . زنان قبل از هرچیز زمانیکه نقش تاثیرگذار خود در صنعت و تولید به جامعه دیکته کردند ، و توانستند خود را از وابستگی مطلق مالی از شوهران و پدران خود برهانند ، صفوف خودرا برای مبارزه حقوق برابر متحدتر ساخته و آرام آرام حق خودرا بدست آوردند . ( بررسی نقش زنان در بالا رفتن تولید در کشورهای مختلف جای شکی باقی نمی گذارد که در جوامع پیشرفته ، پس از نقش آفرینی زنان در عرصه تولید بود که شکوفایی اقتصادی در این کشورها سرعت گرفت زنها به لحاظ دقت ، انضباط کاری و قدرت فراگیری از مردها موفقتر نشان دادند )
در جوامعی که هنوز سیکل استقلال اقتصادی زنان تحقق نیافته از یکطرف در عرصه تولید رشدنایافته هستند و یا رشد ضعیفی دارند و از طرف دیگر کماکان مردها مانع از تحقق قوانین برابری زن و مرد می شوند .
بر گردیم به بحث بالا ، دوست من معتقد است که در شهر ما آزادی نسبی در خانواده ها محصول سه عامل اساسی است .
1_ با بالا رفتن سطح تحصیل دختران و شاغل شدن آنها ( در بسیاری از موارد کمک نان آور جدی خانواده خود شده اند ) نظراتشان اهمیت پیدا کرد و رفته رفته آزادی نسبی به دست آوردند ، به همان نسبتی که پدرانشان آگاه تر هستند استقلال آنها بیشتر شده است .
2 _ راه یابی صندوق جادویی ( تلویزیون ) به خانه ها و به مدرسه رفتن دختران باعث شد که دختران با تماشای تلویزیون و طرح چگونگی زندگی زنان در شهرهای دیگر کشور و کشورهای همسایه نظرات بسته پدران را به چالش بکشانند ، پدران چون پاسخ منطقی و راضی کننده نداشتند ، مجبور به قبول نظرات آنها می شدند .
3_ نا توانی پدر و نان آورخانواده - از تهیه هزینه زندگی آنها ، که این باعث شکسته شدن اتوریته پدر در خانواده شده است .
آسیب پذیر ترین قسمت در جامعه ما همین مورد سوم است که بیش از هرچیز خانواده ها را می آزارد و در بعضی موارد باعث بروز ناهنجاریهای اجتماعی می شود .
1_ دخالتها و پیش شرطهای خانواده ها
از آن زمانهایی که درمورد پسر و دختر بزرگترها و بخصوص پدران تصمیم می گرفتند و می شود گفت پسر و دختر حق اظهار نظر که هیچ حتی حق اظهار و جود هم نداشتند مدتها است می گذزد ، ابتدا پسران رفته رفته توانستند نظر و شرایط خود را در انتخاب همسر آینده و شریک زندگی خود به خانواده ها به قبولانند ، گذر از این تند باد حوادث به آسانی میسر نگردید ، تا آنجا که من می دانم آقای ................... پیشگام این حرکت خردمندانه در شهر ما بود . خوشبختانه چند سالی است که دختران نیز توانسته اند نظر موافقت خانواده ها را برای انتخاب شریک زندگی آینده خود بدست بیاورند .
با و جود این پیش شرطهای دختران و خانواده ها عاملی برای کند شدن حرکت از دواج گردیده ، هرچند این پیش شرطها یکسان نیست و لی به لحاظ فکری دغدغه ای برای ازدواج شده است ، این پیش شرطها بخشا می توان شرایط ضروری دانست ولی اصرار بر زمان فراهم کردن آن می تواند کار سرگیری ازدواج را به تاخیر انداخته و یا سخت کند .
ادامه دارد
با درود به شما
مدیریت محترم سایت دخت کنگ
جهت اطلاع شخصی
اکنون که بخش چهارم این مطلب ارسال می گردد ، اظهار نظری جدی حتی از جانب شما و یا تشکلهای همسو با شما ندیده ام ، همانطور که در ابتدا گفته بودم هرنوشته ای نیاز به نقد دارد . نقد نوشته به معنی رد و یا تایید آن نوشته نیست ، همچنین هر نقدی ممکن است به آن جواب داده شود .
موفق باشید - فریدون
-----------------------------------------------------------------
باسلام
همانطور که شما می دانید،هر کفتکویی نیاز به فراهم بودن شرایطی دارد.قبل از این هم خدمتت تون کفته بودم که در این وبلاک،عجالتا ان شرایط فراهم نیست.درفرصتی مناسب انشا الله.....


بندرجاسک-فرزاد بادروج سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:42 ب.ظ http://jaski.ir

سلام دادا
روز زن مبارک.
به روزم

سلام....متشکرم کاکای همیشه خوبم....

مهناز چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:31 ق.ظ

باسلام وشب بخیر/
جواب من ندادی خانم قاسمی

سلام......به من حق بده با این نام و اسلوبی که شما بیان کرده بودین جواب ندم...

حباب چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 07:31 ق.ظ http://www.hobaab.mihanblog.com

سلام ...
به نکته ی جالبی اشاره کردی !
متاسفانه من هم از این جملات زیاد شنیدم ... (گل)

همشهری پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 05:06 ب.ظ

باسلام خدمت خواهر بزرگوارماکنگیها.
خانم قاسمی ببخشیدشمابعنوان یک خانم فرهنگی که فعالیتهای چشمگیری رادراین جامعه(کنگ)برای بانوان به انجام رساندیدایافعالیت تمرین دختران جوان درسالن کتابخانه عمومی کنگ رازیرنظروپیگیری مینمایید؟

سلام.... شما می تونید به اداره ارشاد اطلاع بدین و اکه نتیجه نداد ائمه جمعه رو در جریان امر قرار بدین.....من جز در حیطه کاری مدرسه خودم و جمعیت بانوان نمی تونم نظارت مستقیمی داشته باشم.درحقیقت منم مثل سایر همشهریان و شما هستم که باید از طریق ادارات و سازمان هایی که بر انها نظارت هر مساله ای رو دنبال کنم.

مهدی صابری یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:44 ق.ظ http://lengehkarate.blogfa.com

سلام
با خبر قهرمانی تیم کاراته بندرلنگه در استان به روزم...

بندرجاسک-فرزاد بادروج سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:56 ق.ظ http://jaski.ir

سلام دادا
نه به روزی نه پیداته!!!
معلومه کجایی؟

زعفرون سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:14 ب.ظ http://zaferoon.blogfa.com

سلام خیلی سخته آدم بخواد آخرین پست وبلاگشو بنویسه همش فکر می کنم چه حرفایی رو باید به عنوان کلوم آخر بگم هر شروعی یه روزی پایانی رو داره و بلاخره پایان کار زعفرون فرا رسیده.......خوشحال میشم تشریف بیارین و آخرین نظرتونو بدونم ...

کرگین چهارشنبه 12 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:34 ق.ظ http://kagin.blogsky.com

سلام خسته نباشی ؛ به زودی با معرفی یا ترجمه واژه ها - اصلاحات و مثل های بندری در ساختن واژه نامه ای بندری به من کمک کنید

شهرام چهارشنبه 12 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:46 ب.ظ http://www.shahramclub.blogsky.com

سلام




حسن بردال پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:06 ق.ظ http://loor.blogsky.com

سلام، حق با شماست. متاسفانه من هم دوستانی داشته‌ام که بر روی کارت عروسی‌شان نوشته بودند آقای فلان و دوشیزه. و تا این حد هویت همسشون رو پنهان می کردن.

فریدون پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:00 ب.ظ

جنبش زنان در ایران و تاثیر أن بر شهر ما

ب : زنان شهرما ( دنباله )
2_ عوامل کند کننده ازدواج ( دنباله ) :
د : عوامل کم اثر تر و لی مهم :
2_ انتظارات بجا ولی سخت اجرا
دختران بحق برای قبول ازدواج شرایطی در نظر داشته و تعدادی آن را مطرح می کنند ، بعضی شرطهای دختران از خواستگاران عبارت است از : داشتن سرپناهی مستقل ، شغلی مناسب با درامدی که بتواند حداقل شرایط برای زندگی کردن یک خانواده فراهم کند ، حد اقل امکانات رفاهی برای زندگی ، تحصیلات حد اقل در حد دیپلم و .... و مهمتر از همه در بخش با سوادان داشتن نظرات مشترک و قبول برابری حقوق .
اینها انتظارات بجایی هست که در شهرما بسیاری از دختران ( باسواد و کم سواد ) پیدا و نهان خواهان آن هستند ، اگر بتوانند بر زبان جاری می کنند و گرنه با رویاهای شیرین خود در انتظار شرایطی مناسب برای طرح آن ، اما شرایط سخت زندگی و وضعیت بد شغلی بسیاری از جوانان آماده ازدواج و عدم توان تامین آن بخش از خواسته ها که مشکل گشای آن پول است باعث نا امیدی بخش زیادی از پسران شده است . این سرخوردگی روز بروز به بی تفاوتی نسبت به ازدواج در بین جوانان دامن می زند ، و تداوم این بی تفاوتیها زیانهای غیر قابل جبرانی به سنت دیرپای ازدواج در شهر ما وارد ساخته و خواهد ساخت که امکان بازسازی آن دشوارتر خواهد بود .
اندک شهروندانی هستند که تلاش می کنند تا با فرار از این واقعیتها و نادیده گرفتن شرایطی که چنین معضلی ایجاد کرده و با اشاره به شیوه های واپسگرایانه ، گناه آنچه پیش آمده و جامعه را تهدید می کند به گردن قربانیان نابرابری جنسیتی که همان دختران و زنان هستند بگذارند ، تصور آنها این است که با پاک کردن صورت مسئله مشکل حل شده است ، جوان نویسنده مطلب در وبلاک دخت کنگ از چنین توهمی در رنج است که چنان نسخه هایی پیچیده و به دختران توصیه می کند .
من بر این باورم که برای غلبه بر این مشکلات باید چاره جویی کرد ، باید دختران علی رغم انتظارات بجا وضعیت نامناسب کنونی را با نگاهی عمیق به آینده ای امیدوارتر و روزهای خوش بهتر ، اوضاع نابسامان کنونی مورد بررسی و چاره جویی قرار دهند ، پسران هم باید قبول کنند که تفاهم متقابل و قبول برابری حقوق زن و مرد باعث تفاهم بیشتر در زندگی مشترک خواهد شد و خانواده را برای قبول سختیهای احتمالی پیش رو همدل و توانمندتر خواهد ساخت .
به عقیده من برای زندگی مشترک سه چیز اهمیت ویژه ای دارد ، می تواند پیوند زناشویی را محکمتر ساخته و انعطاف پذیریها را بیشتر کند .( مسئولیت پذیری ، ازخودگذشتگی و احترام متقابل ) در نظر داشت و رعایت آن می تواند زندگی زوجهای جوان را شیرین سازد .
فرزندان نیکو ثمره شیرین پیوند زناشویی است ، عدم توجه به توانمندی خانواده برای تربیت فرزندان و عدم کنترل تعداد فرزند خانواده تا کنون به خانواده ها و جامعه ، بخصوص در شهر ما آسیبهای جدی وارد ساخته است . باید بپذیریم که با شعار نمی شود به رویاها واقعیت بخشید ، زندگی واقعیتی است زمینی و مشکلات فراروی ، همه انکار ناپذیر ، نه از زندگی گریزی هست و نه برای حل مشکلات نسخه ای آماده در دست . آنچه تداعی کننده است شرایطی است که روز بروز سختتر می شود و امید که رنگ می بازد ، با وجود همه اینها ، گواهی روشن وجود دارد که شعور انسانی قصد ایستادن ندارد ، شک نباید کرد که انسان ، با ضمیری آگاه ، به قدرت اندیشه و توان بازوی خود جهانی بهتر خواهد ساخت .
هرچند زنان و مردان شهر ما خستگی ناپذیر ، هستیشان در طبق اخلاص نهاده اند تا آینده سازان با امید ، به جامعه تحویل دهند و بسیاری از آنها توفیق چنین سعادتی داشته اند . اما تعداد قابل توجهی از پدران و مادران بخصوص آنهایی که امید و تلاششان تحویل فرزندان نیکو به جامعه بوده است وجود دارند که وقتی به علت مشکلات و تعدد فرزند ، توانایی هدایت فرزندان را ازدست داده و به دلایل ناهنجاریهای اجتماعی فرزندانشان طریق ناصواب در پیش می گیرند به خشم آمده و ضمن نفرین به ثمره زندگیشان از کارهایشان و بخصوص از خود آنها تبری می جویند ، غافل از اینکه فرزندان ثمره درخت امیدند که تلخی آن گواهی بر نارساییهای اکتسابی جامعه ای است که در آن زندگی می کنیم ُ بدون اینکه به سرنوشت آن نیک بیندیشیم . با گفتن اینکه او فرزند ما نیست و حق ندارد به ما بگوید ماما و بابا دردی از خانواده و جامعه درمان نمی شود .
باید دید که عوامل چنین ناهنجاریها کدامست و با به کارگیری خرد جمعی راه چاره ای اندیشید . چون حتی با طرد و دوری گزینی از نسبت فرزندی با فرزند گمراه ، نه صله قطع می شود و نه بار مسئولیت کم ، این عذری بدتر از گناه خواهد بود ، که مرتکب بجای پذیرش واقعیت به انکار حقیقت می پردازد .
3_ دیو اعتیاد
باشعف و شور زیادی باید گفت که خوشبختانه کم سالی است که جوانان شهر ما دوران تلخ بیش از دو دههء درداور گسترش اعتیاد به مواد مخدر به آرامی پشت سر می گذارند و دورانی از تلاش اندیشه برای تحقق و به ثمر رسانیدن داده های علمی در منطقه ای که از فشاری مضاعف در رنج است با موفقیت آغاز نموده اند .
از حدود بیست و پنج سال قبل به دلایلی نامعلوم به یکباره شهر ما دچار اپبدمی اعتیاد به مواد مخدر شد ، جوانان که تا قبل از آن شاید بسیاری از آنها حتی اسامی مواد افیونی به درستی نشنیده بودند ، سموم مهلکی چون تریاک ، حشیش و هرویین به راحتی لمس کرده ، در دسترس یافته و استفاده نمودند . چه جوانانی که قریانی شدند ، چه خانواده هایی که چراغ خانه هایشان رو به خاموشی گذاشت و چه فرزندانی که در خانه خود را در محاصره دودهای افیونی یافتند . دزدی رو به فزونی نهاد و امنیت جامعه مورد تهدید جدی قرار گرفت . این پدیده شوم در اندک زمان به دردی بی درمان تبدیل شد ، جامعه آمادگی مقابله با آن نداشت ، روز بروز اوضاع روی به وخامت می گذاشت .
یکی از پیامد دردناک این واقعه ترس خانواده ها از پیوند دخترانشان با کسانی بود که کمترین شکی نسبت به سلامت آن داشتند ، کانون گرم خانوادگی بعضیها از هم فرو پاشید و غیر مستقیم تاثیر نامطلوبی بر ازدواج بر جای گذاشت که هنوز هم باشدت کمتری ادامه دارد .
ادامه دارد

شمیم پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 07:26 ب.ظ http://www.shamem12.blagfa.com

سلام خسته نباشی خواهر عزیز به کشار هم سر بزن در سایت شمیم کشار منتظر شما هستم

فریدون جمعه 14 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:58 ق.ظ

جنبش زنان در ایران و تاثیر أن بر شهر ما

ب : زنان شهرما ( دنباله )
3_ راه چاره جیست :
قبل از اینکه به این بخش بپردازم ، بحثی که مدتی قبل بین من و یکی از همشهریان که نمی دانست نویسنده مطالب درج شده در کودی تلخو و دخت کنگ به نام فریدون من هستم ( ولی تا اندازه ای مرا قبول دارد ) پیرامون این مجموعه نوشته ها پیش آمد ، آن را طرح می کنم .
این همشهری می گفت چقدر این فریدون از فرهنگ و حقوق زنان می نویسد ، آیا ما بی فرهنگ هستیم ؟ مگر مردها حق زنها را خورده اند ؟ البته که زنها حق ندارند لخت مادرزاد در خیابان راه بروند . این زن جماعت مگر می شود آزادشان گذاشت ؟ سعدی چه خوب می گوید : اگر زن راه بازار پیش گیرد بزن -- و گرنه تو در خانه بنشین چو زن . تاکید جدی داشت که من بازدن زنها موافق نیستم و لی خوب آنها ضعیف تر از مردها هستند و باید تابع مرد باشند اگر غیر از این باشد که دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود و .... .
بحثی طولانی بین ما پیش آمد و در نهایت بخشی از استدلالهای من درمورد برابری حقوق زن و مرد پذیرفت و بخشی دیگر برایش قابل هضم نبود ، من خوش شانس بودم که او در ابتدا مرا نمی شناخت و سر صحبت را باز کرد ، و دست آخر وقتی فهمید نویسنده آن مطالب منم ، گفت پس بیش از این باید باهم صحبت کنیم و شاید من تو را در بعضی موارد قانع بکنم که اشتباه می کنی ، من هم قبول کردم تا در فرصتی مناسب باهم بحث کنیم .
بدبختانه تصور عام ( حتی بخش قابل توجهی از زنان ) بر این است که وقتی صحبت از برابری حقوق زن و مرد می شود یعنی اینکه زنها می خواهند با پوشیدن لباسهای به قول خودشان زننده در خیابان راه بروند و یا سنتهای خانواده را لگد مال می کنند ، این تصور غلط که ناشی از عدم درک درست از مفهوم برابری حقوق زن و مرد می باشد سالهای زیادی است که توسط دوستان نا آگاه و دشمنان آگاه چماقی شده و بالای سر طرفداران برابری حقوق جنسی قرار گرفته است .
راستی آزادی که زنها طلب می کنند کدامست ؟ برابری حقوق زن و مرد مورد درخواست آنها و طرفداران این نظر چیست ؟ و ..... ؟ چه خوب بود فعالین مدافع حقوق برابر زن و مرد در شهرمان بیش از این در این مورد می نوشتند و کار فرهنگی می کردند ، شاید بگویند در حد توانمان اینکار انجام داده ایم ولی تا زمانیکه پس مانده های ذهنی برداشت نادرست درجامعه وجود دارد این آگاه سازی باید باشدت ادامه داشته باشد . مشروح این بحث چند ساعته در فرصتی دیگر خواهم نوشت .
تاکنون برداشت خودم درمورد حقوق زنان و همینطور نظرم پیرامون وضعیت ازدواج و مشکلات فراروی آن طی سلسله مطالبی به نظر خوانندگان وبلاک دخت کنگ رساندم .
از آنجاییکه عمیقا معتقدم هر تحلیلی باید با راهکار و هرنقدی با پیشنهاد مناسب همراه باشد تا بتواند مفید به فایده واقع شود ، در این بخش سعی خواهم کرد از دید خود راه چاره مشکلات مطرح شده در مورد ازدواج به نظر خوانندگان برسانم . در تمام نوشته ها سعی کرده ام تا آنجا که ممکن بوده پیشنهادات لازم ارائه دهم و لی در این بخش سعی می کنم مشخصا به راه چاره بپردازم .
قبل از نوشتن این مطالب و در حین نوشتن امیدوار بودم برخوردهای انتقادی توسط فعالین جنبش زنان و دیگر دوستداران طرفدار برابری حقوق زن و مرد در شهر ما با مسائل مطروحه ، به اصلاح و تکمیل نظرات خودم بپردازم ، ولی دو عامل اساسی تحقق چنین امری با مشکل روبرو کرد ، یکی فرهنگ مطالعه و نظر دهی بازدیدکنندگان و بلاک در منطقه ما و دیگری آمادگی نداشتن فعالین زنان در شهر ما که این هرچند تاسف آور است و لی قابل درک می باشد . امیدوارم با بوجود آمدن شرایط بهتر دوستان با نقد این نظر و یا طرح نظرات بهتر به بهبود شرایط و تقویت حرکت اصلاح طلبانه مدافعین حقوق برابر جنسی بخصوص در شهر ما کمک کنند .
الف _ تفاهم طرفین
زمانهای نه چندان دور در جامعه پدر سالار ما ، وقتی پسرها از سن شانزده سالگی و دخترها از سن سیزده سالگی می گذشتند پدر خانواده پسر برای او دختری در نظر می گرفت و بدون در نظر گرفتن نظر پسر و حتی مادر برای پسرش از پدر دختری که فکر می کرد به عنوان عروس برای خانواده مناسب است ( مهم خانواده بود نه آنهایی که باید یک عمر درکنار هم زندگی بکنند ) خواستگاری می کرد و پدر دختر هم بدون در نظر گرفتن نظر دختر خود ، موافقت و یا مخالفت خود را اعلام می کرد . با بالا رفتن سطح سواد و مراودات بیشتر با شهرها و کشورهای دیگر و دیدن روابط بهتر آرام آرام این شیوه نادرست رو به بهبودی گذاشت ، ابتدا مادران نقش بیشتری به عهده گرفتند سپس پسران و امروزه هم تا اندازه ای دختران ، اکنون در بیشتر موارد دیدن و تفاهم بین دختر و پسر شرط اصلی به حساب می آید . ( هرچند هنوز تا رسیدن به شکل مطلوب ازدواج راه درازی درپیش رو می باشد ) .
تفاهم طرفین چیست و چگونه ایجاد میشود ؟ برای پاسخ به این پرسش ابتدا به پرسش دیگری که خیلیها مطرح می کنند می پردازم ، پرسیده می شود مگر پدران و مادران شما که با شیوه گذشته ازدواج کرده بودند و بیشترشان حتی تا شب زفاف همدیگر را ندیده بودند چه مشکلی برایشان بوجود آمده بود ؟ فرزندان نیکو تربیت کرده و بیشترشان تا پای مرگ باهم زندگی کرده و می کنند .
این درست است ، ولی واقعیت این است که درک و شعور انسان با بالا رفتن علم و دانش پیشرفت می کند . مادران ما پذیرفته بودند و به بیانی دیگر راه دیگری نداشتند ، با طرفندهای مختلف از باورهای دینی گرفته تا سنتهای واپسگرایانه ، از نگاه نامهربانه خانواده گرفته تا نگاه ترحم آمیز جامعه ، از وابستگی اقتصادی گرفته تا بیکاری زنها و از مهر مادری گرفته تا کینه نامادری ، همه و همه دست به دست هم داده بودند تا به قول ضرب المثل بسوز و بساز ، خیلی از زنها زندگی مشقت بار حتی اگر شده بخاطر فرزندانشان که به قول خودشان سایه پدر روی سرشان باشد را بر جدایی ترجیح دهند .
بحث من این نیست که تمام زنها زندگی مصیبت بار داشته اند ، بلکه عدم حمایت قانون از زنها در جامعه بشدت مردسالار ، امنیت زندگی از بیشتر زنها حتی آنهایی که به نظر می رسید دارای زندگی خوشبختانه ای هستند گرفته و ترسی سهمگین بر روح و زندگیشان سایه انداخته بود .
تفاهم واقعی بین طرفین یک روزه و یا باچند ملاقات کوتاه بدست نمی آید ، هنوز دختران شهر ما به حداقلها بسنده می کنند ، اما از آنجاییکه این حد اقلها گامی به جلو است باید از آن استقبال کرد و تلاشی بهینه برای نزدیکتر ساختن آنها به ایده آلهای واقعی . اگر بعضیها به زوجهایی که بر مبنای همین حد اقلها ازدواج کرده و بعدا برای ادامه زندگی خود دچار عدم تفاهم شده اند خرده می گیرند بی انصافی می کنند . واقعیت این است که محیط بسته شهرما و وجود حد اقل ارتباط کلامی بین بیشتر دخترها و پسرها در دوران نوجوانی و جوانی باعث می شود تا در زمان کوتاهی که بعنوان خواستگار پسر و دختر باهم صحبت می کنند ، از یکطرف شرم حضور و از طرف دیگر غلبه احساسات بر فکر مانع از آن بشود که آنها مسائل اصلی و نیاز خود را کامل بیان کنند ، به همین خاطر خلقیات ، آداب معاشرت ، ویژگیهای فردی و خصوصیات اخلاقی و ... که برای شناخت آنها نیاز به زمان وصحبت بیشتر است ، تازه پس از شروع زندگی مشترک است که سازگاری و یا ناسازگاری آن ( عمدتا از جانب پسران ) مشخص می شود . از آنجایی که دختران به بخشی از حقوق خود آگاه شده اند و خانواده ها هم واقعبینتر از گذشته ، دختران خود را در مشکلات زندگی تنها نمی گذارند ، پس از مدتی اختلافات نمایان می شود ، و چه بسا این ناسازگاری آنقدر جدی باشد که راهنمایی وکمک خانواده نتواند چاره ساز شود ، که متاسفانه در بعضی موارد به جدایی می کشد ، اینها تجربه شروع آگاهانه زندگی مشترک است که علی رغم درداور بودن آنهاییکه به جدایی می انجامد ، باید به عنوان هزینه هاییکه برای هر تحولی در جامعه مردم باید بپردازند به حساب آورد . با همه اینها همفکری و کمک دوستان و خانواده امکان پایین آمدن این آسیبها را بیشتر خواهد کرد . اگر خانواده ها توجه لازم نداشته باشند ، می تواند دخالت آنها دردسر ساز شود .
در ارتباط با دخالت نا بجای خانواده نقل دو اتفاق جالبی که خودم شاهد آن بودم خالی از لطف نیست ،
1_ حدود سی سال قبل به اتفاق یکی از دوستان نزد رهبر روحانی سنیها رفته بودم ، کمی بعد دو برادر که آنها را می شناختم آمدند ، رهبر روحانی از آنها پرسید فرمایشتان چیست ؟ برادر بزرگتر اشاره به برادر کوچکتر گفت ، می خواهد زنش را طلاق بدهد . رهبر روحانی با ناراحتی گفت او می خواهد زنش راطلاق بدهد ، تو چرا دخالت می کنی ، من ته دلم از این بر خورد خوشحال شدم ، برادر کوچکتر گفت ، زنم می گوید تو را دوست ندارم . پرسید چرا ؟ گفت چون از اول هم کس دیگری دوست داشته است و به اجبار پدر ش با من عروسی کرده . رهبر روحانی جوابی داد که تا امروز هم از یاداوری آن بدنم می لرزد . او گفت برو زن دیگری بگیر . به او هم طلاق نده ، بگذار موهایش مثل دندانهایش سفید شود . من نتوانستم ساکت بشوم ، گفتم جناب اینکه نمی شود ، خوب طلاقش بدهد و زن دیگری بگیرد ، گفت نه تا عبرت دیگران شود . لبخند رضایت بر لبهای برادر بزرگتر نقش بسته بود و من از این حکم هنوز در شگفتم .
2_ شاید پنج یا شش سال قبل در نزدیکی پاسگاه به دوستی برخورد کردم که پسر تازه دامادش با او بود ، پس از احوالپرسی گفتم چه خبر ؟ گفت می روم پاسگاه . گفتم خیر باشد ، برای چی ؟ با دست اشاره به پسرش کرد که از خانواده زنش شکایت بکند و زنش را طلاق بدهد . گفتم او چند ماهی بیشتر نیست که ازدواج کرده است . گفت نه ، آن دختر به دردش نمی خورد . در تمام این مدت من زیر چشمی پسر را می پاییدم ، می دیدم حتی سرش را بالا نمی کند . گفتم از طلاق دادن که نگذشته ، پادر میانی کنید ، جوان هستند درست می شود ، کمی خونسرد شده بود . از پسر پرسیدم زنت را دوست داری ؟ گفت آری .گفتم او چطور ؟ گفت او هم مرا دوست دارد ، ما باهم مشکلی نداریم . گفتم پس مشکل چیست ؟ گفت دخالت خانواده زنم . گفتم اینکه کاری ندارد ، خودت و خانمت با آنها صحبت بکنید که اینکار نکنند .از طرفی دیگر تو چطوری یا پدرت آمده ای که از خانواده زنت شکایت بکنی و بعد هم زنت را طلاق بدهی سکوت کرد . حالا به احترام دوستی چند ساله و یا به هر دلیلی موافقت کردند که بیشتر صبر کنند ، من هم از فرصت استفاده کردم و با یکی از بستگان عروس صحبت کردم . سالهاست آن زوج در کنار هم به خوبی وخوشی زندگی می کنند .
بر عهده خانواده ها و فعالین اجتماعی است که به زوجهای جوان بخصوص دختران قبل از آمدن خواستگار آموزش لازم را بدهند تا آنها بدانند که باید بیشتر روی چه مسائلی با خواستگارانشان صحبت بکنند ، هم چنین بر خانواده ها بخصوص خانواده دختر است که قبل از عقد ازدواج و در مراحل خواستگاری فرصت کافی در اختیار دختر و پسر برای شناخت بیشتر از همدیگر قرار بدهند .
ادامه دارد

مریم جمعه 14 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:54 ق.ظ

سلام خانم قاسمی امروز که داشتم سایت بانوان را می دیدم به سایت میدان رسیدم و خوشحال شدم وقتی دیدم به این مطلب شما لینک داده اند خواستید ببینید این لینک را ببین من در بایگانی ابن سایت دیدمhttp://meydaan.com/arch_ww_show.aspx?wwdid=2008/07

مریم جمعه 14 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:12 ب.ظ

یک جای دیگر هم دیدم که به این مطلب شما بچه ها یک نفراست بچه ها یک زن است لینک داده اند
https://donbaleh.com/link/25697

ابراهیمی جمعه 14 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:26 ب.ظ

خانم قاسمی سلام
مطالبتون قدیمی وکهنه وپیرشده /یه مطلب جدید بنویس
باتشکر وارزوی توفیق.

سینا سایبانی شنبه 15 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:49 ق.ظ http://www.sina-s.blogsky.com

والا چی بگم

بدیس دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:23 ق.ظ http://aask.blogsky.com/

سلام سری به ما بزن

۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:51 ب.ظ

فکر .......
-------------------------------------------------------------------
لازم نیست من به فکر باشم،اونجه مقدر شده........

شهر من لنگه دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 05:15 ب.ظ http://lengeh.33ir.com

سلام..
من بروز هستم..
من منتظر حضور و اتنقادات سازنده شما هستم.
با تشکر

آزادی واندیشه دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:11 ب.ظ http://azadivaandishe.blogsky.com/

سلام
باموضوعی جدید بروزم

علی دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:02 ب.ظ http://www.hormoz65.blogfa.com

سلام نخسته
جونه
یه سر بزن

سید علی زارع چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:11 ب.ظ

سلام خدمت خواهرعزیز٬خانم قاسمی
ببخشیدیک سئوال داشتم خدمتتون واگه زحمتتون نیست جوابم رازود بدید.
ایامسئله تمرین تئاتر درسالن کتابخانه عمومی کنگ مشکلی رابرای دختران عضو بوجوداورده واین مسائل فسق اخلاقی درست شنیده ایم یافقط یک شایعه ای بیش نیست.
باتشکروسپاس٬زارع

سلام......متاسفانه بنده در جریان نیسیتم.مطمئنا اگر خبری بود وبلاگ هایی هستند که این شایعات بتواند خوراک خوبی برای آنها باشد و اقدام به نشر آن نمایند.

سلما یکشنبه 23 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:17 ق.ظ http://charandiat.blogfa.com

برای اینکه این جور مسائل کاملا از فرهنگ ما پاک بشه یک عمر هم کافی نیست خانم قاسمی.
روزگار غریبیست.خیلی غریب!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد