زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

زنان-فرهنگی-اجتماعی

با هدف مطرح ساختن نام زنان ایران-استان هرمزگان-شهربندرکنگ ومعرفی فرهنگ-آداب و رسوم مردم بندرکنگ

زنان موفق

از جلوی سازمان انتقال خون بندرلنگه که رد شدم یادم اومد که مدتی است با خودم قرار گذاشتم سهمی داشته باشم در تامین خون همنوعانم.با خودم فکر کردم دیدم هیچ بهونه ای برای جا خالی دادن به این یادآوری ندارم ! خانوم نظربین با همون چهره بشاش و لبخند همیشگیش به استقبالم اومد.ضمن احوالپرسی و ردوبدل اخبار بهشون گفتم که برای اهداء خون اومدم ..... اقتدار و درعین حال انعطاف رفتار ایشون در برخورد با کارمنداش مدیریتش رو قوت میداد.خصوصا که فهمیدم فعالیت ایشون و همکاراش محدود به همین مکان نبوده و تیم های سیار تا کوشکنار،لمزان و آخرین و دورترین نقاط خمیر،بستک و پارسیان اعزام میشن. باهم قرار یه مصاحبه گذاشتیم،یه مصاحبه به شرط صمیمیت و نوعدستی........

فرشته نظربین متولد کازرون شیراز(بخاطر شغل پدرشون)دوران ابتدائی -راهنمایی رو در کازرون و دبیرستان در شیراز به پایان رسوندن.مادر شون اوزی هستن(آخش ذهن کنجکاوم در مورد لهجه شیرین لنگه ای-اوزی-فارسی!ایشون آروم گرفت!) تحصیلات عالیه رو در مقطع کارشناسی رشته میکروبیولوژی دانشگاه جهرم گذروندن.در کنار شوهری مهربان و دو فرزند دوست داشتنی شون زندگی خوشی دارن.

دخت کنگ:برامون بگین که قسمت چطوری دست تون رو گرفت و با پرسنل شاغل در سازمان انتقال خون لنگه همکار کرد.... خانم نظربین:بعد از ازدواج یعنی سال ۷۵ من ساکن بندرلنگه شدم و بخاطر رشته ای که خونده بودم سال ۷۶ درخواست کار به بیمارستان لنگه دادم و از اون زمان تا سال ۸۱ بعنوان کارشناس آزمایشگاه افتخار همکاری با مجموعه خوب انتقال خون ایران رو داشتم.

دخت کنگ:پس معلوم میشه تا سال ۸۱ پست شما ریاست نبوده،کاش از حس وحال اونموقعی میگفتین که به شما پیشنهاد مدیریت اینجا شد و از اون ترس و دودلی و ..... خانم نظربین:اتفاقا موقعی که مدیر کل این پیشنهاد رو به من کردن،توقع همین حس و حال رو از من داشت ولی من از مسولیت مدیریت نمی ترسیدم چون از تخصص و تبحر خودم اطلاع داشتم و طی این سالها این به خودم و مسولین ثابت کرده بودم،ترس من فقط از عدم پذیرش محیطی که توی اون بسر می بردم بود،اینکه آیا مسولین همطراز و مافوق خودم و مردم منو بخاطر زن بودنم بعنوان رئیس بپذیرن یا خیر.که بحمدلله با همون خودباوری که داشتم تونستم نشون بدم که جنسیت،ضعف یا قدرتی برای احراز پست ریاست محسوب نمیشه.

دخت کنگ:ساختمون-شکل ظاهری و محیط اینجا واقعا روحیه آدم رو شادمیکنه که به جرات می تونم بگم بخاطر نوساز بودنش نیست چون ما ارگانای دیگه ای داریم که ظرف سالهای اخیر احداث شدن ولی وقتی وارد اونجا میشی احساس افسردگی میکنی.اینجا کی افتتاح شده؟...... خانم نظربین:اتفاقا این ساختمون یه جورایی واسه من عزیزه.شاهد ذره ذره شکل گیریش بودم،فرماندار وقت(جناب اکرمی) همیشه منو بخاطر اینکه علیرغم هوای بسیار گرم برای نظارت-پی گیری انشعاب آب و برق و سروکار داشتن با پیمانکار،کارگرا، .... به بهانه زن بودنم محدودیتی قائل نبودم،تشویق میکرد تا جائیکه تشویق نامه ای تنظیم نمودن و سال 82 روز افتتاح ساختمون،با حضور مسولان رده بالای تهران به من اهداء کردن و کار ایشون مقدمه ای بود برای ارسال سایر تشویق نامه ها از تهران.

دخت کنگ:از مسولین گفتین،از حمایت هاشون راضی هستین،هم از لحاظ معنوی و هم مادی ؟ ..... خانوم نظربین:جناب آقای دکتر اسدی مدیر کل سازمان انتقال خون یکی از مسولین دلسوز استانی هستن که در هیچ مرحله ای از فعالیت،حمایت و همکاریشون رو دریغ نکردن وهمچنین جناب پرنیان فرماندار شهرستان.باید بگم امسال اعتبار خیلی خوبی برای پایگاه انتقال خون تصویب شد،که بخش اعظم اون برای خرید اتوبوس یا مینی بوس مجهز به تجهیزات مورد نیاز یک پایگاه ،که بصورت سیار به نقاط داخلی و حتی خارجی شهرستان می توان رفت واقدام به خونگیری نمود.

نقش اساسی و غیرقابل انکار امام جمعه محترم شهرستان(حاج آقا رکنی) و ائمه جماعت اهل سنت(آقایان امینی وبهجت) در ارشاد و راهنمایی مردم،جهت تامین خون سالم،همیشه پشتوانه ودلگرمی خوبی برای ما بوده و نظیر این حمایت های مقامات مذهبی رو در سایر شهرها،روستاها وبخش های شهرستان های مجاور شاهد هستیم.مقامات و فرماندهان نظامی و انتظامی شهرستان نیز با مشارکت و یکدلی خودشون عرصه رو بر ما هموار کردن و همچنین سایر مسولین شهرستان.



دخت کنگ:حالا بریم سراغ رسالت اصلی شما که در واقع نقش حیاتی برای بیماران و نیازمندان به خون داره.وضعیت اهداء خون در شهرستان چطوره؟مشارکت مردان وزنان و .... خانم نظربین:اگه واقعیت امر رو بخواین ما توقع مشارکت بیشتری از مردم داریم.باید فرهنگ اهداء خون ارتقاء پیدا کنه.اشاره به این آمار که ما در ماه به 500 واحد خون نیاز داریم،در صورتیکه موفق به دریافت تنها 250 واحدمیشیم خودش موید این موضوعه.بیماران چهاربیمارستان از بندرلنگه گرفته تا خمیر،بستک و حتی پارسیان چشم انتظار خون و فرآورده های خونی هستند که البته 200 نفرازبیماران خاص تالاسمی،6نفرهموفیلی و 40 نفر دیالیزی بصورت ثابت مخاطبین ما هستند.مردم در قداست اهداء خون شکی ندارند شاید تبلیغات وسیع تر و اساسی تر،مشوق خوبی برای مردم خوش نیت ما باشه.همونطور که در زلزله بم همون روز اول 80 نفر به پایگاه مراجعه کردن، 6 دی 420 نفر و هفتم دیماه 195 واحد که البته تا ساعت یک ظهر.چون ما دیگه قادر به ارائه سرویس نبودبم.هرچند با همکاری بیمارستان و تامین اجتماعی تعداد نیروها و تخت ها وامکانات رو افزایش داده بودیم.


دخت کنگ:یادم میاد مصرانه دنبال فعال نمودن پایگاه خون کنگ بودین و یه مدتی کانکسی به این امر اختصاص پیدا کرد ولی متاسفانه الان فعال نیست دلیلش چی می تونه باشه؟عدم استقبال مردم کنگ یا ..... ؟ خانم نظربین :عدم استقبال مردم از این مکان یه مساله بود که البته قابل توجیه هستش.درمدت 8 ماه فعالیت،تنها 40 نفر به اونجا مراجعه کردن.همونطور که خودتون میدونین ما مصوبه دوره دوم شورای شهر رو داریم که اختصاص یک زمین 100 متری به پایگاه مورد اشاره است ولی متاسفانه تابحال زمین مناسبی برای این امر یافت نشده چون اون سوئیتی که ما تصمیم به ساختش داریم باید توی یه مسیر پر رفت و امد واقع بشه.اون کانتینتر18*13 شرایط مناسبی برای خون گیری نداشت.فضای کم،نبود امکانات از جمله سرویس بهداشتی و لوله کشی آب،نداشتن گنجایش کافی برای حضور بیش از 2 نفر مراجعه کننده و ... به همین دلیل مردم کنگ بخاطر اطمینان بیشتر به پایگاه لنگه،ترجیح میدادن به اینجا مراجعه کنن تا....



دخت کنگ :پس مراودات خوبی با مردم کنگ دارین،کاش یه کم بیشتر توضیح میدادین..... خانم نظربین:از بین اهداء کننده های مستمر ما تعدای از اونا کنگی هستن که جاداره همینجا از شون تشکر کنم.قصد دارم تعدادی از اونا رو اسم ببرم،ضمن اینکه از اون تعدادی که از قلم میفتن عذر میخوام.خونواده های محترم(شروج) و (مهندس بحری) –آقایان:جواد تریده،محمدپورپاک،محمدنور رحیم پور،فاروق قاسمی،سعید حافظی،محمد رنجبری،عبدالکریم و احمد زارع،مسعودزارعی،مرتضی سقائی،محمدنور فرجام پور،امیرعلیزاده،محمد بحری،فاروق وصالح نیک پی،حبیب یزدان پناه،محمد یوسفی،صالح میارکی،محمدصدیق سیفی،محمدکاظم کلوانی،منصوربحری،احمد زارعی و خانم فاطمه حسن زاده کنگیان بزرگواری هستن که بصورت مرتب سالیانه 3 یا 4 بار به اهداء خون مبادرت می ورزن.علاوه بر حمایت معنوی ما از حمایت مادی خیرین کنگ از جمله برادران یحیی و حسین بحری(اهداء یک دستگاه موتور سیکلت،وجه نقد و سایرهدایا) و آقای فاروق قاسمی(تامین مصالح ساختمانی و اختصاص ماشین های سنگین درمواقع ضروری) برخوردا بوده ایم.راستی هیات کوهنوردی شهرستان که اکثرشون کنگی هستن یه حرکت قشنگی انجام میدن که هر سال 24 اردیبهشت تصمیم میگرن 20واندی نفرشون به اینجا بیان و در امر مقدس اهداء خون سهیم بشن.البته نظیر این حرکت هیات کاراته شهرستان هم داره که از همه این بزرگوارا نهایت سپاس رو دارم .

دخت کنگ:من واقعا از شما متشکرم که وقت خودتون رو در اختیار من،وبلاگ دخت کنگ و بازدید کننده هاش گذاشتین.واما حرف آخر..... خانم نظربین:من هم متقابلا عرض تشکر دارم و خوشحال میشم اگه از نظرات و پیشنهادات بازدید کنندگان درمورد سازمان انتقال خون بصورت عموم و پایگاه لنگه به صورت خاص با خبر بشم.

نوع نگاه و توقعات یک جوان نسبت به دختران و زنان همشهریش

نظر یکی از جوانان همشهریم حاوی نکات قابل تاملی است که بدون نگارش هیچ تفسیر و تعبیری در پست جدید این وبلاگ انتشار می یابد.باشد که سایر بزرگواران با توجه به نوع نگاه و انتظارات ایشان بعنوان یک جوان امروزی(ایشان مدیریت وبلاگی تحت عنوان شل خیسو را نیز بعهده دارند) نظر خود را بیان دارند ... قابل ذکر است که نظر مربوطه در پاسخ به پست سهم زن از شهر من درج شده است.

السلام علیکم
ضمن خسته نباشید خدمت شما مختصر تاریخچه ای از زندگی زنان در بندرکنگ:
همانطور که مستحضرید بانوان بندرکنگ درسالیان گذشته افرادی پرهیزکار,باتقوا,محجوب,پاکدامن بوده که در آن هیچ شک وشبهه ای وجود ندارد
خانه نشین بودند واحترام شدید به شوهران یا پدران خود رامهمترین وظیفه خود میدانستند.طرز صحبت ,رفتاروغذا دادن انها به شوهران خود بسیار محترمانه بود به عنوان مثال:درهنگام غذا باآوردن خوراک های محلی رنگارنگ وحتی شستن دستهای همسران خود پس از غذا در ظرفهای مخصوص انجام میگرفت که هم اکنون وجود ظرفها بعد از پذیرایی به دوستان سندی است دال بر صحت اظهاراتم می باشد.
زنان درمنزل به خانه داری مشغول بوده وبیرون آمدن از خانه یا خرید مایحتاج زندگی برایشان معنی نداشت مگر در مواقع لزوم آن هم با نقاب خارج می شدند
ولی نسل کنونی دختران ما(البته برخی)بدون رعایت شئون اسلامی وبا بد حجابی مشغول به پرسه زدن در کوچه وخیابانها بوده ,جوانان احترام به والدین وبرادران را از یاد برده .مانتوهای تنگ رابا لباسهای محلی ترجیح داده وبه قول خودشان شهرستان زدگی شده اند
حال شماباتبلیغات خود نسلی جدیدی رابه وجود می آورید که دختران می بایست خودرادر معرض مردان نامحرم قراردهند ودر پارک های خیالی شما آزاد باشند!
این برازنده ی دختران کنگی نمی باشد ونیز خیلی میبایست ببخشید ولی حقیقتی تلخ است که آنها را از نعمت شوهر محروم می نمایید(البته طبق روال گزینش همسران کنگی).برخی که به این نعمت رسیده اند فقط به خاطرنجابت خانواده می باشد
ودرآخرنوشته هایم حمل بر توهینات نباشد وفقط از باب ترحم برای آینده دختران کنگ می باشدوبس
ومن الله التوفیق

سهم زن از شهر من

            همیشه اعتقادم این بوده که هوای پاییزیِ بندر،جسم و روح رو دگرگون میکنه.....حسی تازه و نو...تلنگری به فکرو منش....خونه تکونیِ دل و اندیشه  ... هوایی که به وقت مسافرتای تابستونی به شهرهای خوش آب و هوا ،به ریه هامون روونه می کنیم و با حسرت به همدیگه میگیم این لحظات رو قدر بدونیم که یه عمر باید با شرجی،نم،رطوبت،عرق و گرما دمخور باشیم.نسیم وسوسه انگیز این فصل، آدم رو خام می کنه که بی دغدغه خودشو بسپُرِه به دست این تحول ها....

           تو این فصل ،شوق و ذوق بی انتهایی دارم تا در کنار لذت از هوای شبانه پاییز،تک تک حرف ها،کلمه ها،جمله ها و مفاهیم کتاب ها رو روونه فکرو اندیشم کنم. برای این کار دلم فضایی آزاد و روشن آرزو می کنه.... شهرمن یه شهر بندریه که هرچه دریاداره و همزیستی با دریادلا،از سرسبزی و دارو درخت بی نصیبه.توسعه فضای سبز و مبلمان شهری ظرف یکی دو سال اخیر فرصتی رو برای گردهمایی ها و گپ های دوستانه ناخدایان قدیم و جدید و جوانان دیروز و امروز بوجود آورده ومن بعنوان یک زن حق شهروندیمو تو این امکانات جستجو می کنم.پارک ملت شهر از روشنی و فضای سبز مناسبی برخوردارِه یا زیباسازی شرقی و غربی ساحل شهر با اون همه نورافکن و نیمکت و مهمتر از همه صدای دلنشین امواج آرام و گاه بی قرار دریا اون محیط رویایی و تلفیقی ِ هوای خوب و اندیشه خوب رو تضمین می کنه.

           ولی کافیه فقط دو یا سه بار کتابمو بردارم و سراغ اون محیط ثابت و مورد علاقم برم.حالا تو پارک شهر یا کنار ساحل .... از تو می پرسم از تو که درد منو داری.(گاهی فرقی نمی کنه کجای ایران و بهتره بگم هرجای دنیا که باشی) می تونی بی دغدغه خودتو به اون نسیمی که گفتم بسپری و عُرف دنیارو بی خیال شی ؟ یه جای شهر که امنیت هم داشته باشه سرت گرم کار خودت باشه مثلا کتاب بخونی؟یا با چند نفر از دوستات بخواین ازمیزای تنیس مستقر توی پارکای باز شهر یا کنار ساحل استفاده کنی ؟ اگه آره خوش بحالت و اگه نه بایستی چیکارکنیم ؟می دونم دلت می خواد با بازی،نشاط و شادابی روحیت رو تقویت کنی و با ورزش جسمتو سالم نگه داری.ولی ما می دونیم سهممون از این امکانات هیچه ....هیچ.

         دوراه داریم:

         ۱-یه عریضه بنویسیم و بدیم به شهرداری شهر که واسمون یه پارک ویژه بانوان احداث کنن.اونوقت ورود آقایون ممنوع می شه و ما خودمون میشیم.نقابمونو بر میداریم.دیگه مجبور نیستیم اخم کنیم،سرمونو پایین بگیریم.اروم حرف بزنیم،بی صدا بخندیم .آخه تو محیط عمومی،یه زن اگه لبخند به دهن داشته باشه و یا سرشو بالا بگیره خط قرمز رو رعایت نکرده.....

        ۲-از آقایون بخوایم جاشونو با ما عوض کنن ! اونا پاتوقاشونو ببرن تو خونه و ما همنشینی هامونو بیاریم تو پارک و کنار ساحل.اونا بشینن پای تلویزیون وما کنار ساحل بدمینتون و تنیس بازی کنیم.اونا تو خونه حوصلشون سربره و ما از گپ دوستانه و تحرک و نشاط لذت ببریم.یا که نه! یه کار دیگه... به اونا بگیم ما هم میایم بیرون با همدردامون دور هم می شینیم(قول می دیم آروم بخندیم!!) بازی می کنیم،کتاب می خونیم و .... فقط ترو خدا... تروخدا....فکرتونو عوض کنین.بخدا هر دختر و زنی که بیش از دوبار جایی می ره نیت بدی نداره،شادی و تحرک زن چراغ سبز نیست.خوب و شیک پوشی هر دختری برای جلب نظر نیست.با ماشین و موتورتون اینقد دور نزنین. یه وقتایی هم می تونین حس کنجکاویتونو لبیک نگین و این سوالا رو بی خیال شین که: این زنا کین ؟ چیکار دارن؟ کجا میرن؟تا کی میرن؟چندبارمیرن؟چرامیرن؟ مگه ما میایم تو کاراتون سرک بکشیم.....

-------------------------------------------------------------------------------------------------------

با سلام خدمت اعضاء محترم شورا

برحسب وظیفه(درجهت ایجاد حلقه تعامل میان شهروندان و آن اعضاء محترم) برخود لازم دیدم نظر یکی از شهروندان را در انتهای این پست(درتاریخ ۲۸/۷/۸۶) اضافه نمایم و چنانچه مایل بوده و صلاح دانستیددر این وبلاگ و یا از طریق دیگر رسانه های ارتباطی ،مطالبی را جهت روشن شدن اذهان عمومی و بدنبال آن برانگیختن مشارکت و همدلی شهروندان درج نمایید.با تشکر.....

ایوب (یک شهروند کنگی) چنین بیان داشته اند :

نامه ای به شورای اسلامی شهرمان

باعرض سلام به عنوان یک شهروند حق خود می دانم با گذشت چند ماه از اغاز فعالیت شورای جدید سئوالاتی که
در ذهن دارم مطرح تا شاید اعضای محترم اگر سیری در
فضای مجازی دارند پاسخ گویند .شما هم خواهر خوبم
در صورت صلاحدید مختارید این نوشته را به عنوان یک پست
قرار داده یا حذف نمایید . این حق شماست.

۱- شورای محترم تاکنون اقدام به تشکیل کمسیونهای مورد نیاز نموده است
۲-  در مورد رعایت حقوق شهروندی چه برنامه ای دارید
۳-  تاکنون چه اقدامی در مورد استفاده از اندیشه نخبگان
شهر انجام داده اید .
۴- با چه برنامه ای می خواهید به گسترش ورزش بپردازید
۵- خواهشمند است تعداد کمسیونهای موجود با ذکر اعضا
   
ونوع فعالیت واسامی ومدارک تحصیلی افراد وفعالیت
اجتماعی انها را بیان نمایید.

الف- کمسیون فرهنگی
ب- کمسیون خانواده
ج- کمسیون امور بانوان
د- کمسیون جوانان
ه- کمسیون آموزش
ن- کمسیون امنیت شهری

ایوب