جمعه 9 فروردین ماه سال 1392 ساعت 23:23 FaresM2 در صندوق پستی چنین نوشته : درج داستانی زییا در مورد مادر در صورت صلاح دید در وبلاگ
و به حرمت تمام مادران و برای ارج نهادن به زحمات تک تک آنان و ضمن سپاس از FaresM2 داستان ارسالی ایشان را در وبلاگ منتشر می کنم...
"مامان و بابا داشتند تلویزیون تماشا می کردند که مامان گفت: "من خسته ام و دیگه دیر وقته، میرم که بخوابم".
رسانه
دیداری،شنیداری
و مکتوب،مجازی
یا دروغین
فرقی نمی کند
همه برای
دفاع از حق
اطلاع رسانی صحیح
و محکوم کردن دیگری
از ندا و ترانه
مایه می گذارند.
زن
آنچنان اسطوره مظلومیت است
که حتی در سیاست
از مظلوم نمایی او
مایه می گذارند
... و باز هم قصه استفاده ابزاری از زن ...
---------------------------------------------------------------------------------------
پاسخ هایی که به بعضی نظرات داده شده است شاید تکمله ای باشد برای این پست...
۰۰۰اگر می خواستم راه سیاست را دنبال کنم،عضویت در شورای شهر را دو دستی می چسبیدم و بلکه راه سیاست و رسیدن به مقاطع بالای سیاسی را دنبال می کردم.خیر من از سیاست ... بگذریم،این پست سیاسی نیست بلکه اجتماعی است مربوط به زنان است.گاهی تصور فرشته گونه و مقدسانه از زن،عین افول شخصیت او بعنوان انسان است.زن فقط انسان است نه چیزی کمتر و نه چیزی بیشتر...
۰۰۰دروغین صفتی است که به رسانه نسبت داده ام.رسانه دیداری،رسانه شنیداری و رسانه مکتوب،رسانه مجازی یا (حتی)رسانه دروغین.فرقی نمی کند همه (به خیال خود) در دفاع از حق هستند،در حال اطلاع رسانی صحیح می باشند،و شده است که برای محکوم کردن رسانه دیگر فورا به سراغ جزئیات مرگ ندا و ترانه می روند.زمانی بیان جزئیات مرگ این دو خانم روال عادی اطلاع رسانی محسوب می شود که به جزئیات مرگ اقایان دیگر نیز پرداخته شود.زنان و دختران اگر در این حرکت شرکت جسته اند حساب خود را به واسطه زن بودن شان از آقایان جدا ننموده اند.آنان به حکم انسان بودن شان در این حرکت شرکت جسته اند.پس انتظار می رود همه رسانه های فوق الذکر به این دو خانم به اندازه ای توجه کنند که به دو انسان توجه می شود به دو آقا توجه می شود.نه آنکه جنسیت آنان دلیلی بر ویژه بودن این حادثه باشد.نمی دانم فلسفه حقیقی شعر گفتن چیست؟ولی این نوشته هایی که فقط چیدمان کلمات آن مانند شعر است زمانی در وبلاگ دخت کنگ جا خوش می کند که احساس می کنم میلی به توضیح نثرگونه و جملات معمول ندارم.ترجیح می دهم از واژگان محدود مدد جویم و کلماتی که ذهن را دق الباب می کنند به رشته تحریر درآورم.ضمن آنکه ادعای بی نقص بودن آن،غلوی است غیرقابل جبران...
روز گذشته(۱۸/۵/۸۸)در پی انتخاب و بازکردن تیترهای خبری سایت تابناک به این تیتر رسیدم:
نامه سر گشاده فاطمه رجبی به احمدی نژاد جملات این نامه در خصوص احتمال قرار گرفتن اسامی زنان در لیست وزرای پیشنهادی کابینه دهم،بگونه ای است که ذهن انسان را به چالش می کشاند.از آنجاییکه نویسنده نامه قید می فرمایند که آنچه می نویسند براساس باورها،اعتقادات،حس مسولیت و تکلیف شان است،ضمن احترام به عقاید شخصی ایشان،انتشار نظر و بالاتر از آن رجوع به منابع و آمارهای مستند در زمینه مورد اشاره هرچند بصورت محدود و موجز را قابل حصول می نماید.
-درحالیکه بیش از ۶۰ درصد از فارغ التحصیلان کشور را زنان تشکیل می دهند،اختصاص درصدی از پست وزارت کابینه به زنان نخبه و شایسته می تواند زمینه ترویج عدالت در جامعه را فراهم نماید.
-۹۷ درصد پست های مدیریت کشور در اختیار مردان است.عدم اعتماد به عملکرد زنان در سطوح بالای مدیریتی و سیاسی از موانع عمده مشارکت بانوان است.در باور همگانی،یکی از خصوصیات فردی که ضامن مدیریت اثربخش است،مذکر بودن می باشد..(فصلنامه فرهنگی دفاعی زنان و خانواده دانشگاه امام حسین(ع) )
-درصد مدیران اجرایی زن دربین ۷۶ کشور جهان حاکی از آن است که ایران پس از کشورهای امارات متحده عربی،سوریه،کره و ...در زمره کشورهای دارای پایین ترین سطح حضور زنان در سطح مدیریتی می باشد.(شورای فرهنگی اجتماعی زنان)
-گزارش توسعه انسانی سال ۱۹۹۸ دفتر توسعه ملل متحد حاک از آن است که در این سال کشور سوئد با ارزیابی۷۹۰/۰ بهترین کشور و نیجریه با ارزیابی ۱۲۱/۰ بدترین کشور بوده اند.کشور ایران در میان ۱۰۲ کشور مرتبه ۸۷ و امتیاز ۲۶۱/۰ را احراز کرده است.(فصلنامه فرهنگی دفاعی زنان و خانواده دانشگاه امام حسین(ع) )
-حدود ۴/۷۱ در صد از کل پژوهشگران دو وزارتخانه آموزش عالی و نیز بهداشت و درمان و آموزش کشور متخصصین و محققین زن تشکیل می دهند.
-لحاظ ننمودن شایستگی و حقانیت زنان در احراز پست وزارت و سطوح بالای مدیریتی مصداق اتلاف سرمایه های ملی و منابع انسانی کشور می باشد.
مریم در وبلاگ آوای زن در اینباره چنین می نویسد:
این روزها زمزمه هایی از حضور زنان در ترکیب کابینه دولت دهم میشنویم . مقوله ای که پیش از این در تاریخ سیاسی کشور ما بی سابقه بوده است .
چنانکه اخیرا شورای احزاب زنان اصولگرا در نشستی با اکثریت آرا مرضیه وحید دستجردی,منیره نوبخت , مریم بهروزی والهام امین زاده را برای وزارت بهداشت ودرمان , آموزش وپرورش, دادگستری وامور خارجه پیشنهاد داه اند .
یاد آوری میشود پیش از این مقوله ؛ زنان از سال 1367 در شورای فرهنگی اجتماعی واز سال 1370 در دفتر امور بانوان ریاست جمهوری حضور داشتند .آیا طی این سالها وبا وجود چنین ساختارهای تعریف شده ای شاهد کاهش مشکلا ت جامعه زنان بود ه ایم تا در عرصه ای نو فعالیت سیاسی زنان را گسترش بدهیم .به ویزه انکه بنابر شواهد اغلب بانوان فعال در مدیریتهای میانی سیاسی واجتماعی در سایه بستگان وخویشاوندان مرد خود به این جایگاه رسیده اند .
به هر روی پرسش اینجاست که در حال حاضر این حضور تا چه حد میتواند در حل معضلات بی شمار زنان موثر باشد ؟ آیا مسوولان ما آنقدر به فضای مساعد برای مشارکت سیاسی واجتماعی کشورمان اطمینان دارند که زنان را بر مسند مسوولیتهای نظیر وزارتخارجه بنشانند ؟ اصولا زنان طی این سی سال آنقدر فرصت وامکان تجربه اندوزی داشته اند که این مسوولیتهای خطیر رابا موفقیت پشت سر بگذرانند؟ در حال حاضر چند در صد از استانداران وفرمانداران کشور را بانوان تشکیل میدهند که علاقمند به وزارت زنان باشیم ؟
به راستی در حالیکه هنوز برخی دولتمردان ما بر مقوله تفکیک جنسیتی در عرصه آموزش عالی معتقد هستند میتوان به ادامه راهیابی زنان در پستهای مدیریتی رده بالا همانند وزارتخانه ها امید داشت؟